• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 269
تعداد نظرات : 379
زمان آخرین مطلب : 4387روز قبل
اخبار
 
خبر کوتاه بود
انقلاب اسلامی ایران پیروز شد!
و آنقدر بزرگ
                        که سراسر جهان را مسحور کرد
جمعه...
جشن تولد 33 سالگی انقلاب
کارت دعوت این جشن را گرفته ای؟
می دانم!
اگر نیامدی ، شکوه سه رنگ را از تلویزیون خواهی دید
          در میادین انقلاب سراسر ایران منتظریم!!
رویشی باید..
 
 
 
 
 
پنج شنبه 21/11/1389 - 8:34
سخنان ماندگار
این روزها که می گذرد ذهنم مشغولیات زیاد داره!!!!
آزادی!!!
انتخاب!!!
انقلاب!!!!
جوانان این مرز پر گهر!!!!!
گفته ها و نگفته ها!!!!!!!!!!!!

و یاد یک جمله:
در جمهوری اسلامی آزادی برای همه هست الا برای حزب اللهی ها!!
سید شهیدان اهل قلم
شنبه 16/11/1389 - 15:50
شعر و قطعات ادبی
 
ز جاده های خطر بوی یال می آید
کسی ز آن سوی مرز محال می آید
صدای کیست؟ خدایا درست می شنوم؟
دوباره بوی صدای بلال می آید
ز بس فرشته به تشیع لاله آمد و رفت
صدای مبهم برخورد بال می آید
مپرس از دل خود: لاله ها چرا رفتند؟
که بوی کافری از این سوال می آید
بیا و راست بگو، چیست مذهبت؟ ای عشق !
که خون لاله به چشمت حلال می آید
به لحظه لحظۀ این روزهای سرخ قسم
که بوی سرسبزترین فصل سال می آید!

زنده یاد قیصرامین پور
 
 
آمدی فجرآزادی! که با آمدن تو، امام آمد، امامی که بر سربیدادگران، خروش کلیم داشت و برجان امت، دم مسیح. کلامش بوی وحی ‏داشت و طعم شیرین آوای انبیا.
** دهه فجرمبارک **
 
 
سه شنبه 12/11/1389 - 9:39
عقاید و احکام

حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:بهترین اعمال نزد خداوند حفظ زبان است. بیشترین گناهان فرزند آدم از زبان اوست. هر که مردم از زبان او بترسند، از اهل جهنم است.      

            

 1-      خبری را ندانسته گفتن2-      عیبجویی از دیگران3-      مسخره کردن4-      تهمت زدن5-      فاش کردن اسرار مردم6-      رنجاندن مومن7-      سرزنش بیجا8-      دروغ گفتن9-      وعده دروغ10-   قسم دروغ11-   شهادت ناحق12-   تحریف مسائل دینی13-   حکم ناحق14-   لعنت کردن مردم15-   طعنه زدن16-   دل شکستن17-   امر به منکر18-   نهی از معروف19-   بدخلقی20-   تصدیق کفر و شرک21-   غیبت کردن22-   شایعه پراکنی23-   به نام بد صدا زدن24-   تملق و چاپلوسی25-   با مکر و حیله سخن گفتن26-   مزاح زیاد27-   زخم زبان زدن28-   آبروریزی29-   کبر در گفتار30-   ادای کسی را درآوردن31-   بدعت در دین32-   اظهار بخل و حسد33-   بد زبانی در معاشرت34-   خشونت در گفتار35-   فحش و ناسزا گفتن36-   سخن چینی کردن37-   نا امید کردن38-   شوخی با نامحرم39-   ریا در گفتار40-   فریاد زدن بیجا

 

   

دوشنبه 11/11/1389 - 11:16
شعر و قطعات ادبی

خدایا ما مسافری داریم
که هر گاه به این چشم ها قدم رنجه فرماید

همه آرزوهای ما برآورده می شود
و شادی هایمان رنگ حقیقت به خود
می گیرد. . .


چقدر زمان زود میگذره!
انگاری همین دیروز بود که این چند خط ثبت کردم!!
خدای من ...
شرمنده ام آقا!
هر روز برای آمدنت دعا می کنیم....
                         و برای نیامدنت کارهای بسیار....

تو خود برای آمدنت دعا کن....
*اللهم عجل لولیک الفرج*

 

جمعه 8/11/1389 - 11:42
شهدا و دفاع مقدس

سردار شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)
فرماندهی قرارگاه کربلا
و جانشین فرماندهی کل قوا در قرارگاه های جنوب
تولد:1334/12/25 : مصادف با سوم شعبان 1375ه.ق - تهران
شهادت: 1361/11/9 چنانه ( منطقه عمومی فکه)
آرمیده در: بهش زهرا(س) قطعه 24


کنارهم نشسته بودند. سلام نماز رو که دادند،گفت: قبول باشه
احمد دلش می خواست بیش تر با هم حرف بزنند. ناهار رو که خوردند، حسن ظرف ها رو شست. بعد از چایی، کلی حرف زدند و خندیدند،
گفت: حسن بیا به مسؤول اعزام بگیم ما می خوایم با هم باشیم. می آی؟
- باشه. این طوری بیشتر باهم ایم!                

. . . .
- آقا جون مگه میشه؟ ما می خوایم با هم باشیم
- باکی؟
- اون پسره، که اونجا نشسته، لاغره، ریش نداره.
مسؤول اعزام نگاه کرد و گفت نمیشه!
- چرا؟
- پسرجون! اونی که تو میگی فرمانده اس. حسن باقریه، من که نمی تونم اونو جایی بفرستم. اونه که همه رو این ور و اون ور می فرسته، معاون ستاد عملیات جنوبه!


* * * * * * * * * * * * * *

سرباز که بود دو ماه صبح ها تا ظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود.!!!!

 ..........................................................................................................

*امروز سالگرد این فرمانده دوست داشتنی است*

*با یک صلوات از او یاد کنید *


پنج شنبه 7/11/1389 - 17:50
اهل بیت
فصل انجماد رسیده و قلب ها نیز یخ زده بود. حیات قلب در اشک است و آن " قتیل العبرات" کشته شد تا ما بگرییم و خورشید عشق را به دیار مردۀ قلبهایمان دعوت کنیم
و برف ها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.
خون حسین علیه السلام
و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا راه قبله را می نمایاند؛
بگذار اصحاب دنیا ندانند.
اگر نبود حسین علیه السلام، خورشید سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب نشانی از نور باقی نمی ماند. حسین علیه السلام چشمه خورشید است.
.... اماما، مرا نیز با تو سخنی است که اگر اذن می دهی بگویم؛ من در صحرای کربلا نبوده ام و اکنون هزار و سیصد و چندی سال از آن روز گذشته است؛ اما مگر نه اینکه آن صحرا بادیۀ هول ابتلائات است و هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟
آنان را که لیاقت نیست ، رها کرده ام؛ مرادم آن کسانند که " یا لیتنا کنا معکم" گفته اند.
پس بگذار مرا در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبان گریه فرو کنم!

 
سید شهیدان اهل قلم
 
 
 
 
" ای مردم ! به درستی که خداوند خلق خود را نیافریده است، مگر برای آنکه به او معرفت و شناسایی پیدا کنند.
پس زمانی که او را بشناسند در مقام بندگی و عبودیت او برآیند، و به واسطه عبادت و بندگی او از عبادت و بندگی غیر او از جمیع ما سوی مستغنی می گردند.
در این حال مردی گفت: ای پسر رسول خدا! معرفت خداوند عز و جل چیست؟
حضرت فرمودند: معرفت و شناخت اهل هر زمان ، امام خود را که واجب است از او اطاعت و پیروی نمایند"
لمعات الحسین علیخ السلام،ص12
 
دوشنبه 4/11/1389 - 18:14
مهدویت

روزها به سرعت سپری می شود                         

دوماه بیشتر تا شروع ده 90 نمانده   

 

دور از فکر و ذکرهای معلق

خود را به دست کارگر خدا می سپاریم

خدایا ما مسافری داریم

که هر گاه به این چشم ها قدم رنجه فرماید

 همه آرزوهای ما برآورده می شود

و شادی هایمان رنگ حقیقت به خود

 می گیرد. . .

خدایا زمستان رو به پایان است

بگو آن بهار راستین روزگار زود بیاید....

                                       * اللهم عجل لولیک الفرج*

جمعه 1/11/1389 - 1:10
شعر و قطعات ادبی

این روزها که می گذرد از این شعر معینی کرمانشاهی  زیاد یاد  می کنم:

عجب صبری خدا دارد !                         
اگر من جای او بودم .
همان یک لحظه ی اول ،
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهان را با همه زیبایی و زشتی ،
به روی یکدگر ، ویرانه می کردم .
 

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که در همسایه ی صد ها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ،
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آن دم ،
بر لبِ ، پیمانه می کردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که می دیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین ،
زمین و آسمان را
واژگون ، مستانه می کردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر این بیداد گر ها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحه ی ، صد دانه می کردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و دیوانه می کردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان ِ دل عشاق سرگردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه می کردم .


عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که می دیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه می کردم .

 

عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
که می دیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه ی این علم ِ عالم سوز مردم کش ،
به جز اندیشه ی عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای ، پر افسانه می کردم .

 

عجب صبری خدا دارد !
چرا من جای او باشم .
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ، تاب تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم ،
یک نفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه می کردم .
عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

 

چهارشنبه 29/10/1389 - 22:10
شهدا و دفاع مقدس

ای حیات با تو وداع می¬کنم با همه زیبایی هایت،

با همه مظهر جلال و جبروتت، با همه کوه ها وآسمان ها و دریاها و صحراهایت، به همه وجودوداع می کنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم.
ای پاهای من می دانم که شما چابکید، می دانم که در همه مسابقات گوی سبقت را از رقیبان ربوده اید، می دانم فداکارید، می دانم به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آیید، اما من آرزویی دیگر دارم، من می خواهم که شما به بلندی تبع بلندم به حرکت درآیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرح هایم سریع باشید،این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها، امیدها و مسئولیت ها را به صورت مطلوب به هر نقطۀ دلخواه برسانید. ای پاهای من در این لحظه آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید. شما سال های دراز به من خدمت کردید! از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه خود را به بهترین وجه ادا کنید! ای پاهای من قوی و توانا باشید، ای دست های من قوی و دقیق باشید، ای چشم های من تیز بین و هوشیار باشید، ای قلب من این لحظات آخر را نیز تحمل کن، ای نفس مرا ضعیف و ذلیل مگذار! چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش!
به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما دراستراحت عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید...
چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید....
آرامش ابدی............

*بخشی از وصیت نامه دکتر مصطفی چمران*


يکشنبه 26/10/1389 - 20:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته