• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 269
تعداد نظرات : 379
زمان آخرین مطلب : 4387روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
کاش از ما نپرسند !

ای کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کرده ایم؟!

از این سوال سخت شرم دارم.

از اینکه اینقدر رفاه زده ام. از صدای خواب آلوده ام شرم دارم.

اصلا" مگر صدای خواب آلوده من به گوش کسی خواهد رسید.

و می دانم اگر امروز با جماعت شهدا مواجه شوم همان کلام نورانی

امیرالمومنین(ع) را خواهم شنید. آنجا که به مردم دنیا طلب کوفه

فرمودند: سوگند، اگر ما هم مثل شما (راحت طلب ) بودیم عمود دین بر پا

نمی شد. درخت اسلام خوش شاخ و برگ و خوش قد و قامت نمی شد.

به خدا قسم از این به بعد خون خواهید خورد و...( نهج البلاغه، خطبه56)

می دانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت: اگر ما هم مثل

شما پای ارزش های انقلاب کوتاه می آمدیم امروز نهال انقلاب به این

شجره طیبه تبدیل نمی شد. شجره زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ

آن در آسمان هاست.

اما احساس می کنم باید بازخوانی دوباره ای از فرهنگ هاد و شهادت داشته باشیم. تا خود را به راه و رسم مسافران ملکوت نزدیکتر نماییم

برگرفته از : کتاب شهید گمنام؛گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی


چهارشنبه 24/1/1390 - 11:7
شهدا و دفاع مقدس

سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
جانشین ریاست ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
تولد:1323/3/4- درگز خراسان
شهادت1378/1/21 - تهران
آرمیده در :بهشت زهرا(س)

آخر هر ماه روضه خونی داشت. توی زیرزمین خانه اش که حسینیه بود معمولا" هر کس می آمد روزه بود. آخر جلسه هم نماز جماعت و افطاری.
شش بعد از ظهر مراسم شروع می شد! اما دوستان ساعت سه می آمدند. حسینیه قبل از سه ساعت آماده بود. نمی گذاشت کسی دست به چیزی بزنه، خودش پاچه هاش بالا می زد و مثل یه خادم کار می کرد. تو و بیرون حیاط و می شست و آب و جارو می کرد. جلسه که شروع می شد خودش رو خیلی نشان نمی داد و تا موقع نماز جماعت جلو نمی آمد....

* 21 فروردین ماه سالروز شهادت صیاد دل هاست ، یادش گرامی *

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند. اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.
سید شهیدان اهل قلم

شنبه 20/1/1390 - 20:52
شهدا و دفاع مقدس

سید شهیدان اهل قلم                            
راوی فتح
ولادت: شهر ری1326
شهادت:1372/1/20 - فکه


بخشی از مصاحبه:
• شما؟
سید مرتضی آوینی
• تحصیلات؟

فوق لیسانس معماری
• از کجا با ما حرف می زنید؟
از یک راه طی شده
• چطور؟
من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام. به شب شعر و گالری نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام.ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذرانده ام. من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام.
• و بعد؟
خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاند که ناچار شدم رودربایستی را نخست با خودم وسپس با دیگران کنار بگذارمو عمیقا" بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جایگزین دانایی نمی شود.
• پس رفتید راغ فلسفه؟
دانایی با تحصیل فلسفه نیز حاصل نمی آید؛ باید در جست و جوی حقیقت بود
• حقیقت چیست؟
متاعی است که هر کس به راستی طالبش باشد آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.
• روزگار امروز؟
روزگار وارونگی انسان ها
• مردمان این روزگار؟
بر کلماتی دلالت می کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آن هاست.
• چرا چنین شده ایم؟
وقتی غربزدگی همچون وساوس شیطانی با خون در رگ های ما جاری است طبیعی است.
• از اصول و خصایص شیطانی و شیطان زدگان؟
تسویل و تزویر
• سیاست شیطان؟
بزرگ ساختن معادل های دروغین برای دین و دینداران به بهانه حذف معادل ها، برچیدن بساط اسلام
• روشنفکران غربزده؟
خمیازه کشانی مفلوک
• متدینین آمریکا؟
مفلوکانی خمیازه کش
• فرقشان؟
در رکوردشکنی آمریکاپرستی
• اصلی ترین ماموریت این جماعت؟
تئوریزه کردن جاهلیت
• ماموریت ما؟
مبارزه با این خرافه گرایی مدرن
• ولایت؟
اصلها ثابت و فرعها فی السماء
• برویم سر وقت جنگ، عده ای می گویند به آن همه ویرانی نمی ارزید؟
خیر! به تحکیم و تثبیت مبانی انقلاب می ارزید، اصلا" هزینه آن است.
• دوکوهه؟
پادگانی در نزدیکی اندمشک که سال های سال با شهدا زیسته است، و همه سر مطلب در همین جاست
• حسینه حاج همت؟
قلب دوکوهه. حیات دوکوهه از اینجا آغاز می شود و به همین جا باز می گردد
• حاج همت؟
این سردار خیبر قلعه قلب مرانیز فتح کرده است
• کربلا؟
قلب زمین
• عاشورا؟
قلب زمان
• سیاره زمین؟
طرفه خراب آبادی است این سیاره زمین
• از روزگار پس از شهادت بگو؟
از آن پس دیگر این باد نیست که بر تو می وزد این تویی که بر باد می وزی
• سخن آخر؟
اینجا قافله نور راه کربلا می پوید و آن سوی تر، دجله و فرات است که هنوز آبشخور گرگان گرسنه ای است که آب را به کربلاییان بسته اند و در افق دور، « قدس» است، در اسارت شیطان... ای جوانمرد ، بگو از کدامین قبیله ای؟!

برگرفته از کتاب نه دی، به قلم حسین قدیانی

 

* امروز سال روز شهادت سید شهیدان اهل قلم است، یادش گرامی *
* صلوات
*


شنبه 20/1/1390 - 9:58
شعر و قطعات ادبی

چرا باز هم غم؟
چرا باز دلشوره های دما دم؟
پسینگاه جمعه،
همان لحظه های هبوط!
همان وقت میلاد آدم!

زنده یاد قیصر امین پور

 ********************


خدا آدم را پس از پسینگاه جمعه خلق کرد و هم به روز جمعه وی را از بهشت بیرون کرد( ترجمه تاریخ طبری،ج1،ص34 و69)

 
 
 
االلهم عجل لولیک الفرج

 

پنج شنبه 18/1/1390 - 9:59
شعر و قطعات ادبی

چرا باز هم غم؟
چرا باز دلشوره های دما دم؟
پسینگاه جمعه،
همان لحظه های هبوط!
همان وقت میلاد آدم!

 

 

 


خدا آدم را پس از پسینگاه جمعه خلق کرد و هم به روز جمعه وی را از بهشت بیرون کرد( ترجمه تاریخ طبری،ج1،ص34 و69)

پنج شنبه 18/1/1390 - 9:55
شعر و قطعات ادبی

سه شنبه؛                                             

چرا تلخ و بی حوصله؟

سه شنبه؛

چرا این همه فاصله؟

سه شنبه؛

چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ!

سه شنبه؛

خدا کوه را آفرید!

از: زنده یاد قیصر امین پور

دوشنبه 15/1/1390 - 17:48
مهدویت

کاش می دانستیم در کدامین صحرای غریبی هستی !

اما می دانیم امسال که عقربه های ساعت، 2 و 50

دقیقه و 45 ثانیه را نشان داد یک سال دیگر از

غیبتمان در محضرت هم گذشت. دعا کن تقویم امسال ما آخرین تقویمی باشد که در یکی از صفحات جمعه اش تاریخ قیام شما ثبت نشده باشد!

**اللهم عجل لولیک الفرج**


http://soshiyans89.blogfa.com/
پنج شنبه 11/1/1390 - 11:10
شهدا و دفاع مقدس

یا مقلب القلوب و البصار یا مدور الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال
نیت کردی، توبه کردی، اشک ریختی ،غسل کردی، احرام بستی ، قربانی کردی....
حَجت تمام، حُجت تمام، اما...
هنوز لب تشنه ای هاجروار صفا و مروه را نه هفت بار، هزار بار هروله می روی...                                   

نه به دنبال آب
تشنه قطره ای آب زلال معرفت و نوری
حجت قبول
التماس دعا.....

********************

خدایا می دانی چه می کشم، پنداری چون شمع ذوب می شوم. اما می ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند و اگر بسوزیم، روشنایی می رود و جا خود را دوباره به شب می سپارد.پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید شویم.
عجب دردی! چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم؟!

"شهید کاظم لطیفی زاده"

 

با سلام و تبریک سال 90 به همه دوستان عزیز تبیانی

ادامه سفرنامه - سفری به سرخی یاقوت - رو می تونید در وبلاگم بخونید:

http://soshiyans89.blogfa.com/ 

يکشنبه 7/1/1390 - 10:25
شهدا و دفاع مقدس

شرهانی                                     


 اینجا مزار عشق است
 با پا و سر قدم نه ای رهگذر
 در اینجا آهسته تر قدم نه!

کم کم به یادمان شرهانی می رسی. همان درهای آسمانی که هنوز در این سرزمین باز است. جای که روزی مقر لشکر تفحص امام حسین(ع) و محل حضور شهدای تفحص بود. آری شرهانی...
قرارگاه دل بی قرار عاشقان کربلاست. شرهانی محل جوشش زمزم نیاز در کویر و شورستان نگاه منتظران است. شرهانی میعادگاه شهدای گمنام امام زمان (عج) است. به آنجا که رسیدی با زمزم زلال چشمت غبار از دل بشوی و با زمزم دعای نور، شمعی را بر آن قبرهای غریب روشن کن. آرام تر قم بگذار؛ خاک شرهانی هنوز امانت دار سینه های سرخ کبوتران عشق است؛ آرام تر... آرام تر....


جنگ تمام شده بود و بسیاری از شهدا جا مانده بودند. دلمان پیش آن ها بود باید می رفتیم و بر می گرداندیمشان، اما منطقه حساس بود و موافقت نمی کردند. بالاخره یک فرصت ده روزه گرفتیم. گذشته از دوری راه، دور و برمان پر از میدان مین بود. چند روزی کارمان جستجو، سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن بود. فرصت ما روز نیمه شعبان به پایان می رسید.بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کار را تعطیل کنیم و روز عید به خودمان برسیم اما شهید غلامی گفت : نه ، تازه امروز روز کار است و باید عیدی خود را از آقا بگیریم. آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد: آقا جون دیگه خجالت می کشیم تو روی مادرای شهدا نگاه کنیم... باید وداع می کردیم و بر می گشتیم. بغض توی گلوی بچه ها ترکید و به گریه افتادند. چند لحظه بعد ، فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه بیرون بیاورد، میخکوبمان کرد. به سویش دویدیم.... شقایق درست روی جمجمه شهیدی سبز شده بود!
چه حالی می شدی در این غروب نیمه شعبان ، اگر می دانستی نام این شهید ، مهدی منتظرالقائم است!!!


همسفر، مسافر کربلای ایران باشید! 
    ادامه دارد....

 

شنبه 28/12/1389 - 9:0
شهدا و دفاع مقدس

شلمچه
پرنده ها از بی آبی له له می زدند ونخل ها

از عطش به خود می پیچیدند .گویی فرات هیچ گاه آن ها را سیراب نکرده بود .

دنیا تشنه «حسین علیه السلام» بود و

فرزند «فاطمه سلام لله علیها» و بشریت

را به زلال جاری خود می خواند « هل من ناصر ینصرنی »
هفتاد دو تن سیراب از رودی شدند که «زینب» فرزند دیگر «فاطمه سلام لله علیها»،راوی آن شد تا پرنده ها و نخل ها و همه ی انسان های روی زمین عطش خود را با نام «حسین» فرو بنشانند.
هزار و چهارصدسال گذشت...
«شلمچه» چشمه ی کربلا بار دیگر از زمین جوشید و هزاران « یا حسین گو » جهان را سیراب از نام حسین (ع) کردند و این بار زینبیان، راوی « قبله حسین (ع)» و قبیله ی حسینیان شدند.


همسفر، مسافر کربلای ایران باشید! 
    ادامه دارد....

 

شنبه 28/12/1389 - 8:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته