وائل
(
Vā-'el
)
پدر قبيله اي است از عرب
وابل
(
Vābel
)
باران سخت ، باران تند ، رگبار
وات
(
Vāt
)
دراوستا به معني باد
واتن
(
Vāten
)
چيزثابت و پاينده در جاي خود ، آب روان
واثق
(
Vāsegh
)
اعتماد دارنده ، معتمد ، استوار
واجد
(
Vājed
)
دارنده ، بي نياز ، از اسماء الهي
واحد
(
Vāhed
)
يگانه، يكتا ، نظير
واحده
(
Vāhede
)
مؤنث واحد ، يگانه ،يكتا
وادخ
(
Vādekh
)
جوانه درخت رُز كه شاخه انگور از آن بر مي آيد
وادس
(
Vādes
)
گياه نخست بر آمده
واران
(
Vārān
)
آرنج، موفق
وارث
(
Vāres
)
ميراث خوار، كسي كه به او ارث برسد ، از صفات الهي
وارد
(
Vāred
)
رسنده به آب ، ماهر ، استاد در كار
وارس
(
Vāres
)
تفتيش كننده ، بازرس
وارسته
(
Vāraste
)
رهاشده، آزاده ، رسته
وارش
(
Vārash
)
ميهمان ناخوانده
وارق
(
Vāragh
)
پُر برگ، پر ورق ، درخت پر برگ
واسپور
(
Vāspoor
)
لقب شاهزادگان اشکانی ، پسر طایفه
واستريوش
(
Vāsteryoosh
)
طبقه كشاورز در عهد ساسانيان
واسع
(
Vāse`
)
گستردنده ، وسيع
واسِعَه
(
Vāse`a
)
وسیع ، بسیار بخشایشگر
واشام
(
Vāshām
)
روپاك، سرانداز
واشامه
(
Vāshame
)
روسري، مقنعه
واصف
(
Vāsef
)
ستاينده، ستايشگر ، وصف كننده ، مدح كننده
واصل
(
Vāsel
)
رسيده، متصل شده
واضح
(
Vāzeh
)
پيدا، آشكار ، فاش ، ظاهر ، درخشان ، تابان
واعظ
(
Vā-`ez
)
پند دهنده، نصيحت گو ، مجلس گو
واعِیَه
(
Vāeia
)
شنونده ، درک کننده
وافد
(
Vāfed
)
بر سويي یا پيش كسي رونده ،آينده
وافي
(
Vāfi
)
وفا كننده به عهد ، صادق ، راست ، كامل
واقد
(
Vāghed
)
از نام هاي تازيان
واقف
(
Vāghef
)
آگاه، مطلع ، دانا ، ايستاده
والا
(
Vālā
)
ارجمند، شريف ، مشهور
واله
(
Vāle
)
حيران و بي خود و سرگشته از افراط در محبت ، بسيار اندوهگين ، سرگشته از عشق
واليه
(
Vāliye
)
دخترفتحعلي شاه قاجار
وامق
(
Vāmegh
)
دوست، عاشق ، مردي كه بر عذرا عاشق بود
واهب
(
Vāheb
)
عطاكننده، جوانمرد ، بخشنده
وَثاق
(
Vasāgh
)
ریسمان ، مورد اطمینان
وُثقی
(
Vosghā
)
مورد اعتمادتر، موثق تر
وثوق
(
Vosoogh
)
اعتماد، اطمينان
وجاهت
(
Vejāhat
)
صاحب جاه ، زيبايي ، قشنگي
وجيه
(
Vajih
)
زيبا ، خوشگل ، مهتر قوم ، صاحب جاه و مقام
وجيهه
(
Vajihe
)
آبرومند، زن صاحب قدر ومنزلت
وحدت
(
Vah-dat
)
يگانه شدن ، عينيت ، اتحاد
وحيد
(
Vahid
)
تنها، منفرد ، يگانه
وحيدالدين
(
Vahid-ed-din
)
يگانه در دين
وحيده
(
Vahide
)
زن تنها ، زن يگانه
وخشور
(
Vakh-shoor
)
پيامبر و رسول
وداد
(
Vadād
)
دوستي و محبت
ودود
(
Vadood
)
دوست، محبوب ، بسيار مهربان
وديعه
(
Vadi-`e
)
امانت، سپرده
ورتاج
(
Vartāj
)
گلسرخ رنگي كه هميشه رو به آفتاب است
ورجا
(
Varjā
)
برازنده، بلند مرتبه
ورجاوند
(
varjāvand
)
ارجمند، پادشاهي كه در آخر زمان ايران را آباد خواهد كرد
ورد
(
Vard
)
گلسرخ ، نسترن ، گل هر درخت
وردا
(
Vardā
)
گلسرخ ، به معني مريد و شاگرد
وردان
(
Vardān
)
گل هاي سرخ ، شيران
وردگيس
(
Vard-gis
)
داراري گيسواني معطر
وردنوش
(
Vard-noosh
)
گلجاويد ، گل شاد و شيرين
ورده
(
Varda
)
گل سرخ ، گـل
ورزنده
(
Varzande
)
كوشنده، زراعت كننده ، دلير
ورزيده
(
Varzide
)
تمرين كرده ، تجربه دار
ورشاد
(
Varshād
)
وظيفه، مقرري
ورشان
(
Varshān
)
نوعي كبوتر صحرايي تيره رنگ داراي دُم سفيد
ورقا
(
Varghā
)
كبوترچاهي
ورقه
(
Varaghe
)
گرامي، جوانمرد ، عاشق افسانه اي گل شاه
ورگا
(
Vargā
)
محل تقسيم آب
ورنا
(
Varnā
)
فاخته، كبوتر ، جوان
ورناك
(
Varnāk
)
چشمهاي در كشمير
ورهرام
(
Varharam
)
فرشته پيروزي
وَزیر
(
Vazir
)
معاون و دستیار ، سرپرست
وسام
(
Vas-sām
)
زيبا رويان
وسپور
(
Vespoor
)
شاهزادگان و نجباي اشكاني و ساساني
وستا
(
Vastā
)
ستايش خدا ، آتش
وستهم
(
Vastaham
)
دايي خسرو پرويز كه به وسيله خواهر بهرام چوبينه ( همسرش ) خفه شد
وسيمه
(
Vasime
)
زن جميل و زيباروي
وشتي
(
Vashti
)
زيبايي، نام زن خشايار شاه
وشم
(
Voshm
)
بلدرچين، كرك
وشمگير
(
Voshm-gir
)
برادر مرداويج ، گيرنده
وصاف
(
Vas-sāf
)
وصف كننده
وصال
(
Vesāl
)
ديدار، ملاقات ، دوستي
وَعدَه
(
Va-da
)
نوید ، قول و قرار ، دعوت
وفا
(
Vafā
)
ثبات در عهد و پيمان
وفادار
(
Vafā-dār
)
صاحب عهد
وِفاق
(
Vefāgh
)
سازگاری ، همراهی
وقار
(
Vaghār
)
بردباري، متانت
وكيل
(
Vakil
)
مباشر، نايب ، كارگزار
ولا
(
Valā
)
محبت، صداقت ، خويشاوندي
ولوان
(
Valvān
)
بانگ و فرياد
ولي
(
Vali
)
دوست، صديق ، نصير ، ياري دهنده
ولي الله
(
Valiyol-lāh
)
دوست خداوند ، يكي از القاب حضرت علي ( ع )