بیماری راضی کردن دیگران!
نمیشود که همیشه و همه جا و همه افراد، از شما راضی باشند. بالاخره یک روزی، یک جایی، یک نفری پیدا میشود که بی دلیل، ساز مخالف میزند.
نمیشود که همیشه، همه از شما راضی باشند. بالاخره یک روزی، یک جایی، یک نفری پیدا میشود که همینطور بی دلیل، عشقش میکشد که حتی نوع حرف زدن شما هم روی مخش باشد و راهی ندارد که بتوانید راضیاش کنید. نوع نارضایتیاش منطقی نیست که شما بخواهید منطقی حلش کنید. پس همان بهتر که برخلاف همیشه، بنشینید و صورت مسئله را پاک کنید و دائم به دنبال تایید این و آن نباشید.
این یک بار، به جای اینکه طرفین ماجرا «شما» و «نظر دیگران» باشید، «خودتان» باشید و «نظر خودتان». آن وقت وجدان تان را قاضی کنید و پیش بروید. شاید وسواسِ «مهم بودن نظر دیگران»، از سرتان افتاد. فکر هم نکنید این حرفها برای ارتباط با آدمهای غریبه یا آنهایی است که فقط در محیطهای کاری و … با آنها سر و کار دارید، این عادت اشتباه حتی در ارتباط با نزدیکترین آدمها از مادر گرفته تا همسر، دردسر درست میکند.
برای جواب دادن وقت بخرید
عادتِ بله گفتن ناخواسته را متوقف کنید. هر وقت با درخواست دیگران روبرو شدید، به جای اینکه فوراً به آنها جواب بله بدهید، اول سعی کنید جواب دادن تان را به تأخیر بیندازید و فرصت فکر کردن به خودتان بدهید تا بتوانید انتخابهایتان را بشناسید و حتی به نتایج هر کدام هم بیندیشید.
حالا میتوانید خیلی قاطع «بله» بگویید یا در کمال خونسردی، چون برنامهتان با درخواستش هماهنگ نمیشود، «نه» بگویید. حتی میتوانید به جای بله یا نه گفتن، یک پیشنهاد دیگر مطرح کنید. مهمترین مسئله این است که برای جواب دادن فرصت فکر کردن داشته باشید.
اگر درخواست تلفنی باشد، با این جمله که «ممکن است چند لحظه گوشی را نگه دارید». این حرکت به ظاهر ساده، «چرخه آری و نه گویی» را به وقفه میاندازد. این حق مسلم شماست که قبل از جواب دادن، درباره جواب تان فکر کنید، ضمن اینکه هنگام بیان حرفهایتان، قاطعیت داشته باشید. نباید لحن تان حالت ناچاری داشته باشد.
فقط شنونده نباشید، چیزی بخواهید
دوست تان از شما میخواهد که برای یک مهمانی، از روز قبل به کمکش بروید. شما هم دوست دارید که به او کمک کنید ولی نمیتوانید تمام روز از کارتان بزنید و به کمک او بروید. جواب نه و آری به دردتان نمیخورد. در جواب میتوانید پیشنهاد خودتان را مطرح کنید. خیلی روراست به دوست تان میگویید که من خیلی دوست دارم به تو کمک کنم، اما واقعاً گرفتار هستم. ولی میتوانم یکی دو ساعتی را پیش تو بیایم.
اگر این دو ساعت به دردش نمیخورد، میتواند از یک نفر دیگر کمک بخواهد، چون شما با توجه به گرفتاریهایتان دو ساعت را برای رفتن به پیش او خالی کردهاید. پس دیگر وظیفهای ندارید، ضمن اینکه روش پیشنهاد متقابل، صرفاً نوعی اطلاع دادن است که میگویید این کاری است که میتوانید برای دوستتان بکنید و اگر این برایش مفید نیست، خودش جواب «نه» را میگیرد.
خودتان را دائم چک کنید
مِهر طلبها خصوصیات ویژه ای دارند. باید این خصوصیات را بشناسند و بازنویسیشان کنند. آنها فکر میکنند همیشه باید انتظارات و خواسته های دیگران را برآورده کنند.
ویرایش این تفکر میشود اینکه شما به خودتان بقبولانید که: «همیشه مجبور نیستید به خواستهها و انتظارات دیگران جواب مثبت بدهید.» میتوانید به انتخاب خودتان به هر کسی که مایلید کمک کنید. یعنی اندیشه های نادرست یک مِهر طلب را با اندیشههای درست جایگزین کنید و پیش خودتان قضاوت کنید که در کدام حالت، آرامش بیشتری خواهید داشت.
حکم نکنید، امیدوار باشید
هیچ چیز به طور مطلق وجود ندارد. برای خودتان باید و نباید پشت سر هم ردیف نکنید. هیچ بایدی وجود ندارد که دیگران شما را به خاطر این همه کاری که برایشان انجام میدهید دوست داشته باشند، ضمن اینکه گاهی ظاهراً کارتان خوب است، ولی در اصل به ضرر فرد مقابل تان باشد. پس چه بایدی وجود دارد که او شما را دوست داشته باشد؟ بدانید که همیشه این اتفاق نخواهد افتاد که چون شما برای راضی کردن اطرافیان تان تلاش میکنید، آنها هم همیشه باید شما را تایید و تصدیق کنند.
وجدانتان را قاضی کنید و سعی کنید به جای این تفکر که «دیگران باید قدر مرا بدانند و از من به خاطر کاری که برایشان انجام میدهم تشکر کنند» به خودتان ثابت کنید که طرز فکر درست این است که «امیدوارم دیگران مرا به خاطر کارهایی که برایشان میکنم دوست بدارند.» در واقع شما یک کاری را به میل خودتان انجام میدهید و فقط امیدوارید بقیه قدر کارتان را بدانند، نه اینکه صرفاً یک عملی را برای قدردانی شدن انجام بدهید.
برونسپاری را یاد بگیرید
حالا تقریباً به جایی رسیدهاید که بدانید عزت نفس و ارزش شما به کاری که برای دیگران میکنید، بستگی ندارد. میتوانید از استرس خودتان کم کنید و با واگذاری انجام کارها به سایرین، فرصت بیشتری به خودتان بدهید. در واقع هدف این است که میان کارهایی که برای دیگران میکنید و کارهایی که دیگران برای شما میکنند، تعادل ایجاد کنید.
شاید نبودن این تعادل باعث شده که مسوولیت زیادی بر دوش شما باشد و استرس ناشی از این مسوولیت، سلامت جسمانی و روانی شما را به خطر انداخته است. شما باید بتوانید بپذیرید حداقل ده درصد از کارهایی که دیگران میتوانند برای شما انجام دهند را به آنها بسپارید. به این شکل دیگر نه به شما فشاری خواهد آمد، نه به طرف مقابلتان.
از خودتان مراقبت کنید
مِهر طلبها بیشتر از اینکه به خواستهها و نیازهای خودشان توجه کنند، خواستهها و نیازهای دیگران برایشان در اولویت است. حتی گاهی اوقات یادشان نمیآید آخرین بار، برای خوشحالی خودشان چه کار کردهاند! حتی اگر باز هم قرار باشد در زمره مِهر طلبها قرار بگیرند، لازم است اول به نیازهای جسمانی و روانی خودشان برسند تا اینطوری، به شادی و خوشحالی دست پیدا کنند تا بتوانند به اشخاصی که در زندگیشان مطرحند رسیدگی کنند. خودتان را مجبور کنید همان قدر که شادی دیگران برایتان اهمیت دارد، حداقل هم عرض آن، شادی خودتان هم برایتان پراهمیت باشد. حتی گاهی در تنهایی مطلق!
دنبال منتقد بگردید
بگردید کسی را پیدا کنید که فکر میکنید در زندگیتان شما را تایید نمیکند. مثلاً کسی که قبلاً از شما انتقاد کرده یا حرفی علیهتان زده. اصلیترین چیزی که در انتخاب این شخص مهم است، این است که فکر میکنید او شما را دوست ندارد. ببینید تفکرتان نسبت به او چگونه است؟
شما از خودتان در مقابل این فرد احساس رضایت ندارید و این کاهش عزت نفس، ناشی از معیارهای غیرقابل قبول و کمال طلبانهای است که در گذشته برای ارزیابی رفتارشان داشتهاید. این فکرهای نادرست را دور بریزید و دائم با این جمله که امروز احساس خوبی دارم، چون …؛ امروز خودم را تایید میکنم، چون …؛ امروز به خودم افتخار میکنم، چون …؛ همینطور ادامه بدهید.
جواب «نه» را داخل ساندویچ بپیچید
با یک عذرخواهی کوچک و بیان دلیل به طرف تان «نه» بگویید. مثلاً به یک مهمانی دعوت شدهاید، ولی به هر دلیلی نمیتوانید در آن شرکت کنید. سعی کنید از تکنیک ساندویچ استفاده کنید. یعنی شما یک ساندویچ درست میکنید و کلمه «نه» را در آن قرار میدهید. خیلی مختصر، به صورت رودررو یا تلفنی به کسی که دعوتتان کرده میگویید که: «میخواستم درباره دعوتت صحبت کنم. من از تو خیلی ممنونم اما این بار واقعاً نمیتوانم به مهمانی بیایم. از اینکه فکر من بودی بسیار متشکرم. امیدوارم همیشه من را در نظر بگیری.» این میشود یک عذرخواهی کوتاه و خلاصه که هیچ اشکالی ندارد، اما اگر بیش از اندازه توضیح بدهید، ممکن است به دردسر بیفتید. البته حواستان جمع باشد که در همین لحظات هم لحنتان صمیمانه و در عین حال جدی باشد.
جوش شیرین بزنید
آدم ناگهان افسردگی میگیرد. درست در لحظه آخر و گاهی بعد از مدتها تلاش، همه چیز به باد میرود. آن آدم که ماسک خندان مهربان زده بود، حالا منفجر شده، چرا؟ چون بلد نبوده به موقع فشاری که از این همه فداکاری بی مورد نصیبش شده را بیشتر از این تحمل کند. هیچ وقت به این فکر نکرده زودپز هم سوپاپ اطمینان دارد. همین هم هست که با وجودی که همه وجودش میسوزد، در ظاهر سوت میزند و سالم میماند.
عصبانی شدن را تمرین کنید
بعضی مواقع لازم است در یک شرایط امن و حساب شده خشمگین شوید. در این موارد به مدیریت خشم نیاز دارید. یعنی باید به محض آنکه احساس کردید خونتان میخواهد به جوش بیاید، کار مدیریت خشم را شروع کنید. تقریباً تا به امروز چون شما برای جلوگیری از خشم، روش راضی کردن اطرافیان تان را به کار میبردهاید، تجربهای برای مهار کردن خشم خودتان و دیگران ندارید.
شما باید یاد بگیرید چطور بدون اینکه آسیبی به کسی برسد، ناراحتی و عصبانیت خودتان را تخلیه کنید؛ مثلاً فکر کنید ببینید آخرین باری که شما جوش آوردید، مأیوس شدید یا به ستوه آمدهاید، چه زمانی و برای چه بوده است. روی همان مثال فکر کنید و ببینید در همان مورد، خشمتان به چه مرحلهای رسید که باید فکری به حال آن میکردید. نقطه خطر یک موقعیت، از آنجایی شروع میشود که شما احساس ناراحتی شدید میکنید یا نگران میشوید که خشم از کنترل شما خارج شود. نقطه خطر خشم خود را به دست بیاورید که در چه سطحی از خشم ممکن است کنترلتان را از دست بدهید.
عصبانی نماندن را تمرین کنید
گاهی اوقات، همان قدر که در بعضی مواقع لازم است خشمگین شوید، باید بدانید که چطور از خشم تان کم کنید. برای این هدف، اولین چیزی که باید بتوانید از عهدهاش بربیایید، برخورد با افکاری است که شرایط را بدتر میکند. برای خودتان تکرار کنید که: «این بدترین اتفاقی نیست که تاکنون روی داده. مشکلی است که میتوانم از پس آن بربیایم.»
یا اگر در شرایطی رفتار دیگران بر وفق مراد شما نیست یک چیزی مشابه این بگویید که: «کاش دیگران از من انتقاد نمیکردند، اما میتوانم از حرفهایشان به سود خود استفاده کنم.» یک چیزی است مثل اینکه به خودتان حس خوشبینی را القا کنید.
برچسب منفی زدن هم یکی از مواردی است که شدت خشم شما را بالا میبرد. دائم پیش خودتان تکرار نکنید که او یک فرد بیچاره است. ته تهش او کسی است که شما را ناراحت کرده است، فقط همین.
باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: samane_azad
مطالب مرتبط:
اولین برخورد، تأثیرگذارترین است
تكنیكهایی برای كاهش تنش در خانواده
باشگاه کاربران در شبکه اجتماعی