• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 397
زمان آخرین مطلب : 4168روز قبل
شعر و قطعات ادبی

برای تو می نویسم

برای تو كه می دانم میخوانی

نمی دانم چطور می توانم از تو تشكّر كنم

دوست دارم از نگاهم بخوانی

از توجّه بی نهایتت ممنونم

و شرمنده كه گاهی اوقات پاسخی كه در شان تو باشد را ندادم

فقط به من فرصت بده

فرصتی برای دوباره شروع كردن

قول می دهم همانی شوم كه بودم

همانی كه  تو دوست داری

 

شنبه 27/1/1390 - 12:36
خاطرات و روز نوشت
سفركردن به كویر به‌ویژه كویر شهداد كه هیچ موجودی اعم از حیوان و گیاه و حتی باكتری‌ها در آن زندگی نمی‌كند، بدون راهنما و افراد باتجربه بسیار خطرناك است چرا كه امكان گم‌شدن در میان كلوت‌های این شهر خیالی بسیار زیاد است. به همین دلیل، ترتیب‌دادن سفرهای كویرگردی، تنها با راهنما و به طور جمعی توصیه می‌شود 

برای كویر نوردی اونم روز اول عید راهنما پیدا نكردیم

فقط یك نفر از اهالی حاضر شد با ما بیاد ولی عصر نه صبح

از اونجای كه نمی خواستیم زمان رو از دست بدیم خودمون دست به كار شدیم و با نقشه های كه تهیه كردیم و اطلاعات یكی دو تا از همراهان رفتیم كویر نوردی

و كوچولوی 2 ساله ای همراه ما بود كه مجبور شدند یكی دو نفر از همراهان بخاطر اون در شهداد بمونن

و بقیه به كویر رفتیم  

خوب از اونجای كه خیلی غرق تماشا بودیم و از این تپه به اون تپه می رفتیم یك لحظه متوجه شدیم مسیر رو گم كردیم

در اصل گم شده بودیم

هیچ چیز از گم شدن توی كویر ترسناك تر نیست

از اونجای كه همه در جمع از اعتماد به نفس بالایی برخودار بودیم تا یه ساعت به خودمون دلداری می دادیم كه اتفاقی نیفتاده ولی وقتی یكساعت به دو ساعت تبدیل شد كم كم ترس هم چیره شد

و وقتی تبدیل به سه ساعت شد نا امیدی و وحشت هم اضافه شد

به هر سمت كه نگاه میكردیم فقط كویر بود

حالا همه اون زیبائیها جای خودش رو به حس ترس عجیبی داده بود

و همه دست به دعا شدیم كه خدایا نجاتمون بده

و از اونجای كه همراهانی كه در شهداد مونده بودند متوجه تاخیر غیرعادی ما شدند

به همون راهنمایی كه قرار بود بیاد و نیامد اطلاع میدن

ایشون هم زحمت كشید و ما رو پیدا كرد

البته گم نشده بودیم !! فقط كمی از مسیر منحرف شده بودیم همین

اینقدر از دیدن راهنما ذوق كرده بودیم كه فكر می كنم روز اول عید بهترین عیدی  بود

شروع كردیم به صلوات فرستادن ولی جای دوستان خالی به حدی سیاه و سوخته شده بودیم كه دیگه از كرم ضد آفتاب كاری بر نمی اومد

و دوباره احساس كردم هنوز به خدا نزدیكیم

                                                                     ادامه دارد
سه شنبه 16/1/1390 - 9:50
ایرانگردی

در میان زیبایی‌های كویر لوت كه خود گنجی بسیار عیان برای همگان است، گنجی دیگر نهفته شده كه شاید وارثان آن، خود ندانند كه صاحب چنین ثروتی عظیم هستند.

كویر شهداد و كلوت‌های شگفت‌انگیز آن، همان گنجی است كه مردمان استان خشك و بیابانی كرمان، صاحبان اصلی آن محسوب می‌شوند. كرمان با داشتن بخش عمده‌ای از كویر لوت، مهد شگفتی‌های كویری است كه كلوت‌های شهداد كه پدیده‌هایی كاملا طبیعی هستند، سهم عظیمی در این شگفت‌انگیزی دارند.

منطقه شهداد و كلوت‌هایش جزو گرم‌ترین نقاط كره زمین محسوب می‌شود. گرما در این منطقه، چنان است كه لاشه حیوانات تجزیه نمی‌شود چرا كه قدرت آفتاب به حدی است كه لاشه پیش از تجزیه‌شدن توسط باكتری‌ها، خشك می‌شود.

شهداد را برخی، شعبه‌ای از كره ماه روی زمین می‌دانند چرا كه در فاصله 25كیلومتری آن و با فاصله‌ای كمتر از نیم‌ساعت رانندگی، منطقه‌ای با آب‌وهوایی متضاد یعنی منطقه «لیرچ» نمایان می‌شود كه منطقه‌ای كوهستانی با آب‌وهوایی سرد است و برای اغلب عشایر، ییلاق خوبی به شمار می‌آید.


این قسمت می خوام فقط از كویر بگم

هر چند حس می كنم هر چقد از زیبائیهاش بگم تا خودتون نبینید حسش نمی كنید

واقعا باید دید

فكر می كنم همونطور كه جنگل های شمال و دریا جاذبه دارند  و با دیدنشون حس تازگی به آدم دست می ده

دقیقا تو كویر هم همین حس وجود داره

آرامشش مخصوصا !

نمی دونم آخر شب دریا بودید یا نه ؟

زمانی كه تقریبا كسی نیست و صدای جز موج دریا نیست ؛ یه حسی داره كه كه فكر می كنی به خدا نزدیكتری

دقیقا همین حس توی كویر هست !

خدا قابل لمسه ؛ انكار داره باهات حرف می زنه ....

واقعا برام همین حس رو داشت

مخصوصا كلوت ها ی شهداد كه وقتی ازش عبور می كنی فكر می كنی وسط قصه های علی بابا هستی

شكل های مختلف شبیه غول های قصه ها و حجم های عجیب و غریب شبیه كاخ های كه توی قصه هاست

اگه مثل من رویا پردازیتون خیلی قویه

حتما حتما برا یك بار هم كه شده به منطقه شهداد برید

ولی توصیه می كنم هرگز بدون راهنما نرید چون همه این لذتها چنان براتون تلخ و ناگوار میشه كه تا آخر عمر از اسم كویر وحشت می كنید

اتفاقی كه دقیقا داشت برای ما می افتاد ولی خدا با ما بود

                                                                                         ادامه دارد
يکشنبه 14/1/1390 - 9:24
ایرانگردی
بیابان یا به تعبیر درست ‌تر كویر لوت، با 80 هزار كیلومترمربع مساحت، پهنای وسیعی از خاك كشور را دربرگرفته است كه در بخش شمالی آن كوهستان و در بخش میانی آن دشتی زیبا قرار دارد و مشرف‌بودن دو رشته كوه بلند به این نواحی بیابانی، تپه‌های ماسه‌ای فراوانی را به وجود آورده كه از شمال خاوری به جنوب امتداد یافته و بلندی آنها گاهی به 400متر نیز می‌رسد. 

اینقدر محو كویر بودم كه نهایت نداشت

 

 

شاید در 20 نقطه مختلف توقف كردیم كه بتونیم از نماها مختلف كویر رو ببینیم

ولی یكی از اهالی اونجا می گفت كویر واقعی رو می تونید توی ده سیف بینید

ولی باید حوصله داشته باشیم

به همین دلیل راضی شدم شب رو در راور كرمان توقف كنیم

 

 

ده سیف آخرین شهر در استان كرمان هست بعد از اون كویر مطلق

یك روز رو هم در كرمان بسر بردیم

چون قبلا كرمان اومده بودم می دونستم كه چقدر شهر زیبایی هست

حتمالاٌ همه بدونن كه كرمان چه جاذبه های بی نظیری داره ؛مخصوصا باغ شاهزاده

سعی می كردیم زیاد از كویر دو نشیم

برا همون بعد از كرمان به شهداد رفتیم

كه اونم یه شهر كویری هست و زیبایی های خاص خودش

شب رو در كویر بودیم

رفتیم تا ستاره ها رو ببنیم

آسمان یكدست ستاره ریز بود

هیچ طور نمی تونم زیبایی های اون شب رو بیان كنم

یا به قول معروف شنیدن كی بود مانند دیدن باید خودتون بینید كه انكار اگه دست رو دراز كنی می تونی ستاره ها رو بچینی

همیشه وقتی می شنیدم كه ستاره ها در شب كویر اینقدر نزدیك هستن ، كمی باورش سخت بود

ولی الان كه دیدم فكر می كنم خیلی كم تعریف شنیدم باید بیشتر از اینها از زیبائیهای شب كویر گفت

سال تحویل رو تو شب زیبای كویر جشن كرفتیم

به قول یكی از همراهان از بس شاعرانه بود كه فكر می كردیم واقعیت نداره

و سرمای كویر ؛ خیلی خیلی سرد بود ، سرد و خشك

مخصوصا به صبح كه نزدیكتر میشدیم سرما شدید تر میشد

همراهان یك شب توقف در كویر رو كافی می دونستند ولی من خیلی دلم می خواست حداقل یك روز در كویر بگردم

همه سعیم رو می كردم كه قانعشون كنم و  ........

                                                                                            ادامه دارد


*عكس ها از سایت تبیان هستند
پنج شنبه 11/1/1390 - 8:22
ایرانگردی
در تصور عامه، كویر جایی میان مرگ و زندگی است و حتی نگاه‌كردن به پهنه گسترده آن كه هیچ موجود زنده‌ای در آن دیده نمی‌شود، تخم ترس و دلهره را در دل برخی می‌كارد اما به گفته همه كویرروندگان، این پهنه بیگانه با واژه‌هایی چون گل، شنبم و آشنا با شن و سنگریزه و توفان‌های وهم‌انگیز، چیزی جز زندگی مطلق نیست.

 اینقدر از دیدن طبس ذوق زده بودم كه حد نداشت

و براساس زمانبندی همراهان نمی تونستم بیشتر از چند ساعت توی طبس بمونیم

هر چند خیلی دلم می خواست بیشتر بمونم ولی خوب نظر جمع مهم بود

برا همون فقط رفتیم سطح شهر طبس رو دیدم كه انصافا شهردار چیزی كم نگذاشته بود حداقل از شهر خودمون كه احساس می كنیم خیلی سرسبزه و كوهستانی ؛ سرسبزتر بود

هر چند داخل كویر ولی زیبا

مقصد بعدی استان كرمان بود ، خوب باید به سمت كویر لوت می رفتیم

از طبس به سمت دیهوك و نیستان  حركت كردیم ؛ شوره زار بود یعنی زمینی خشك و داغ 

شهر بعدی  نای بند بود كه تنها شهر كویر اون منطقه بود یعنی شرق و غربش كامل كویر بود و هیچ آبادی وجود نداشت

و از اونجا به بعد دیگه خودم و دوربین رو آماده كرده بودم كه كویر ببینم و یه جاهای هم به اون شكلی كه تصور من از كویر بود شبیه بود

ولی خیلی كم

نمی دونم چرا ما به كویر واقعی نمی رسیدیم ؟

همراهان بسیار خسته شده بودند از كویر نوردی

 البته بیشتر دشت خشك و بی آب و علف نه كویر با تپه های شنی

شهر بعدی دربند بود و من بلاخره كویر رو دیدیم

به معنای واقعی كلمه زیبا بود

دو طرف جاده تپه های شنی بود  كه وقتی باد می زد حالت یك موج دریا رو داشت كه به جلو حركت می كنه

یه جورای دریا بود و نه با آب بلكه با خاك

دریایی  كه از رفتن به ساحلش لذت می بری ولی از عمقش و اینكه نمی دونی وسطش چیه دلهره و تشویش داری

اینكه اگر اینجا بمونی شاید روزها موندی بدون اینكه كسی از اونجا گذر كنه

حاضر بودم ساعتها در اونجا بمونم و فقط تماشا كنم

ولی همراهان مانعم بودند

                                                                            ادامه دارد

 

چهارشنبه 10/1/1390 - 10:2
سفرنامه تبیانی ها

سلام سلام سلام  به همه دوستان خوبم در ثبت مطالب روزانه

عیدتون مبارك

امیدوارم سال خوبی داشته باشید

مدّتهاست كه ثبت مطلب نداشتم

برای همین نوشتن كمی سخت شده

سفری توی همین ایّام عید داشتم كه می خوام سفرم رو از یه دید دیگه بنویسم

ممنون میشم همراهیم كنید


  شروع : روز اول

 تا بحال  از كویر سفر نكرده بودم

 همیشه سفرهای ما شامل شمال و شمال غرب بود هرگز به سمت كویر نرفته بودم

 برای همون سعی كردم همراهان رو قانع كنم كه سفرمون رو از كویر شروع كنیم وخوشبختانه موافقت شد

تصوّر من از كویر ؛ مثل اغلب آدمها تپه های شنی ، خاك و سراب و ... بود

از همون اوّل  كه راه افتادیم فقط منتظر بودم به طبس برسیم تا بتونم بعد از طبس كویر رو ببینم

تصور شما از طبس چیه؟؟

 مخصوصاً اونهای كه تا بحال نرفتند ؟

یك شهر كویری !!!!

ولی اصلاً اینطور نیست !؟

طبس مثل یه بهشت گمشده وسط یك بیابون بی آب علف هست

اطرافش خشك و داغ

ولی كویر نیست

 البتّه كویری كه من تصوّرش رو میكردم نبود

 ساعتها توی این بیابون بی آب و علف رانندگی می كنی

بعد یهو می بینی یه دشت سبز روبروت ظاهر شد

واقعاً بهشته

مخصوصاً باغ گلشنش دیگه معركه است

شما هم میوه های گرم سیری هم سردسیری رو می تونید توی طبس ببینید

و نخلستان های بسیار زیباش

و قرار بود فرداش دیگه من كویر رو ببینم....

                                                                   ادامه دارد

سه شنبه 9/1/1390 - 11:52
سخنان ماندگار
آن سوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست كه داشتنش جبران همه نداشتن هاست
پنج شنبه 21/11/1389 - 12:18
سخنان ماندگار

آرام باش ، توكّل كن ، تفكّر كن

و بعد آستین های را بزن بالا

 آنگاه دستان خداوند را می بینی كه زودتر از تو، دست به كار شده است

پنج شنبه 21/11/1389 - 11:41
خاطرات و روز نوشت
 مادرم در سالهای جوانیش یك بیماری لاعلاج میگیره نذر می كنه خوب شه هر سال وفات پیامبر و امام حسن(ع) نذری بده

الآن 28 سال هست كه این نذر پابرجاست

زمانی كه هنوز شاغل نبودم

بیشتر اون حال و هوای آماده شدن برای پختن نذری رو درك می كردم

ولی از وقتی شاغل شدم دیگه اون حال هوا رو درك نكردم

مادرم نذر كرده كه گندمش رو خراس كنه

با اینكه راحت میشه گندم رو خراس كرده تهیّه كرد

ولی مادرم  همه گندم ها رو با دست خراس می كنه

 چند وقتی بود كه خیلی آرامش نداشتم كار ، دانشگاه و خانه و  ............

فقط دنبال یك بهانه بودم كه از اینها دور شم

حتّی برای چند روز

خوشبختانه همین نذری خیلی كمكم كرد

یك هفته مرخّصی گرفتم و رفتم پیش مادرم

باور كنید گندم خراس كردن شاید خیلی سخت وخسته كننده باشه ولی لذّتی داره كه وصف ناشدنی هست

شاید حدود 8 سال بود كه این تجربه قشنگ رو از دست  داده بودم

همه دوستان رو یاد كردم

و بعد از مدّتها فهمیدم آرامش چیه اونم كنار پدرو مادرم

تازه می فهمم چه نعمت هایی دارم و قدرشون رو نمی دونستم

تصمیم گرفتم برنامه‌ریزی كنم حدّاقل هفته ای یكبار به دیدنشون برم

و نذر كردم هر سال خدا این فرصت رو بده كه بتونم برم پیش

مادرم و گندم خراس كنم منم همراه مادرم نذری بدم

 

پنج شنبه 14/11/1389 - 11:29
شعر و قطعات ادبی

دلم تنگ است

یكی بگشاید این در را .......

 

چرا گاهی اوقات اینطوریه ؟

به هر دری میزنی باز نمیشه

میدونی كه شاید حكمتی توش باشه

میدونی كه شاید قسمتت نیست

ولی با همه اینها دلت می خواد حدّاقل یك گره كه باز شه

و امیدواری ........

و همین امیدواری باعث می شه منتظر باشی

منتظر اینكه شاید ، شاید درست بشه

همین ها هم آدم رو سرپا نگه می داره

بازم منتظرم

هر چنددیر شده ودیگه فایده نداره

    

ولی كاش .......

 
پنج شنبه 30/10/1389 - 10:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته