• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 420
تعداد نظرات : 380
زمان آخرین مطلب : 4730روز قبل
داستان و حکایت

روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.

کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای این که حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
1ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
2ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
3ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیافتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!

و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.

در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است... و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که 100 درصد به نفع آنها بود.

1ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.

2ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.

3ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

يکشنبه 22/12/1389 - 16:4
طنز و سرگرمی

یکی از دوستان عزیز یزدی از خلاقیت خود
در نمره گرفتن با متدهای جدید، به شرح ذیل سخن می گوید. شایان ذکر است که
من فقط نقل قول می کنم این جفنگیات مرسوم که در برگه ی امتحان
مینویسند و از بیماری مادر تا اینکه اگر این درس را نمره نیاورم مشروط
میشوم و ... هم خیلی خز شده و هم حتی یک بچه ی 5 ساله باور نمیکند؛ چه
برسد به یک دکتر! کمی نوآوری و خلاقیت داشته باشید. به جای تقلب از این
روش ها بهره برید و بالای 18بگیرید.

جناب استاد به اندازه ی کافی خودش
مشکلات و بدبختی دارد، دیگر نیاز نیست شما با آن خط زیبای منحصر به فردتان یک
صفحه ی آچار برایش از مشکلاتتان بگویید. حالا باز ای کاش فقط یک نفر
چنین خزعبلاتی می نوشت. یکهو می بینی از 30 نفر دانشجو، بیست و هشت نفر عینا
نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم مشروطیم و مادرمان مریض است و
پدرمان زندان است و فلان و بهمان.

انگار این مشکلات را هم از روی دیگری
تقلب کرده اند.

در این بخش به ذکر خاطراتی از فعالیت
های پربار خود در این زمینه می پردازم.


 

روشی پلید

یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی
نتوانسته بودم اصلا این درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه
امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچ کدام از این سوالات حتی برایم آشنا
هم نیست. یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

"در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه
امتحان از سوی دیگر دانشجویان شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری
کرده و نمره صفر را به بیست با تقلب ترجیح میدهم."

نمره الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.


 

صم بکم عمى فهم لایعقلون

درس معارف بود. می دانستم موضوع درس
چیست و مباحثش در چه زمینه ای است )با عرض خسته نباشید به خودم) اما جزئیات
مطالب و محتوای درس را نمیدانستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم
سوالات کمی برایم ناآشناست. از مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر
آنچه از کتاب دینی کلاس اول ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا
چگونه مواد غذایی در بدن مادر تبدیل به شیر می شود تا برهان نظم و
علیت که در دبیرستان خوانده بودم.

اما نقطه طلایی برگه این جمله بود:

"جناب استاد برای من کاری نداشت که عین
محتوای کتاب را برایتان کپی کنم اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما
یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفانکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم
است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم
را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه ازدانسته های خود بنویسم".

بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش.


 

اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید

محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل
برای من که علاقه ی چندانی به ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم.
سوالات توزیع شد و مطابق معمول! خدا وکیلی دیگر این درس 3 واحدی
را خوانده بودم ولی چه کنم که درمغزم جای نگرفته بود. عادت دارم که قبل
از اینکه برگه را تحویل دهم نمره خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7
می شدم. امکان رسیدن امدادهای غیبی هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه
نوشتم:

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید/ قفسم
برده به باغی و دلم شاد کنید

نمره 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم!
خدایا مرا ببخش.


 

وساطت حافظ

استاد حسینی دکترای ادبیات بود و استاد
درس شیوه نگارش (البته فامیلش

شهبازی بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد
اینجا رو بخونه من نام مستعار

نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه
چند بیت از حافظ می خواند و چشمانش پر از اشک میشد. سوالات چی....؟ بگید؟
(اسمایلی آقای قرائتی) نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمی گرفتم.
قبل از امتحان سری به سایتی زده بودم و واژه "شهباز" را در
دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم:  "جناب
استاد من که «حافظ» را نمی شناختم؛این شما بودید که در این ترم عشق حافظ
را در وجود من انداختید! و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا شوم.

امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ
بزنم و ببینم چه میشود، این بیت آمد:

خاکیان بی بهره اند از جرعه کاس الکرام/
این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست/
این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند
"

بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند
سال اخیر به یک دانشجو داده بود.

 خدایا مرا ببخش.

تصویر من رو شطرنجی کنید

امتحان نظریه های جامعه شناسی و ... تو
رو خدا نام این استاد را بی خیال شوید. استاد نسبتاً معروفی است و البته
در بسیاری از دانشگاه های یزد هم تدریس دارد و حسابی سرش شلوغ است. 10
نمره تحقیق و کنفرانس داشت و 10 نمره هم امتحان پایان ترم. سرم بوی قرمه
سبزی میداد. با یکی از بچه ها شرط گذاشتم که تحقیق و کنفرانس ارائه
نمی دهم اما نمره بالای 18 می گیرم.

برای امتحان تئوری هم حسابی خواندم و
خودم را آماده کردم. انصافا هم

سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پایان برگه
بدون اینکه تحقیق یا

کنفرانسی ارائه کرده باشم، نوشتم:

"موضوع تحقیق و کنفرانس: بررسی علل قبولی
بالای دانش آموزان یزدی در دانشگاه ها در طی 16 سال اخیر".

19 گرفتم! خدایا این یکی رو دیگه مردونه
ببخش.


 

اگه مردی منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 میشدم. اما این نمره
برای من که عنوان شاگرد سومی!!!کلاس را یدک می کشیدم خیلی فجیع بود.
استاد فوق العاده جدی و بداخلاق بود و چندان نمیشد طرفش رفت. یک جمله پایان
برگه نوشتم:

"جناب استاد حضور در کلاس شما در این ترم
برایم بسیار مغتنم و مفید بود.اگر ترم بعد با ما درس برمی دارید که
هیچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم این درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم
استادم شما باشید".

17! خدایا...

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

 

 

شنبه 21/12/1389 - 22:35
خواص خوراکی ها

چلغوز میوه کاج مانندی است که طعم آن مثل مغز بادام و پسته است و سرشار از مواد پروتئینی می باشد،و طبع آن گرم است. 

چلغوز، میوه مغزدار سرشار از پروتئین، چربی و اسید آمینه است. چلغوز میوه کاج مانندی است که طعم آن مثل مغز بادام و پسته است و سرشار از مواد پروتئینی می باشد و طبع آن گرم است. از چلغوز در کشورهای مختلف در غذاهای متنوع استفاده می کنند. خصوصیات این میوه:

 ۱ – از اشتها جلوگیری می کند. این میوه منبع خوب چربی اشباع نشده به نام اسید پینولنیک (Pino lenic acid) است.

۲ – این میوه سرشار از فیبر، ویتامین k ،E و نیاسین است. از لحاظ ماده معدنی منبع عالی منگنز و پتاسیم است که در حفظ سلامت قلب و تعادل فشار خون ضروری است.

۳ – چلغوز سرشار از تک چربی اشباع نشده است که در روغن زیتون موجود است. این نوع چربی نه تنها کلسترول خون را کاهش می دهد، بلکه سرخرگ ها را از آسیب حفظ و سرانجام از حمله قلبی جلوگیری می کند.

۴ – چلغوز دارای میزان بالای آنتی اکسیدان است که سلول های بدن را از آسیب های رادیکال های آزاد محافظت می کند.   چلغوز معمولا” در کنار آجیل ها دیده میشود وبر خلاف اسمش میوه نسبتا” گرانیست.

 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

 

شنبه 21/12/1389 - 17:11
شعر و قطعات ادبی

این شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره :

وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاکستری ای... و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

 

جمعه 20/12/1389 - 17:14
آلبوم تصاویر

 

 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

پنج شنبه 19/12/1389 - 17:9
طنز و سرگرمی

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید:

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم...

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!

 

 

 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

پنج شنبه 19/12/1389 - 14:47
دانستنی های علمی

سید داوود روغنی‌ (شاطر داوود) یکی‌ از شاطرهای‌ معروف‌ شهر ری‌ در سال‌ ۱۳۵۶ کتابی‌ می‌نویسد که‌ خود آن‌ را «مجموعه‌ معارف‌ و فرهنگ‌ نانوایی‌ سنگکی‌ و نان‌ سنگک‌» نامیده‌ است.شاطر داوود معتقد است‌ هیچ‌ اطلاع‌ دقیقی‌ از محل‌ و پیدایش‌ نان‌ سنگک‌ وجود ندارد. اما به‌ گفته‌ی‌ وی‌ قدیمی‌ترین‌ نوشته‌ای‌ که‌ در آن از نان‌ سنگک‌ نام‌ می‌برد «برهان‌ قاطع‌» است که‌ در سال‌ ۱۰۶۲ ه.‌ق‌ نوشته‌ شده. در آن‌ کتاب‌ درباره‌ی‌ معنی‌ واژه‌ی‌ سنگک آمده است: «نوعی‌ از نان‌ هست‌ که‌ روی‌ سنگ‌ ریزه‌های‌ گرم‌ بپزند.» اما طبق‌ نظریه‌ی‌ سال‌ نمای‌ کمیته‌ی‌ نانوایان‌ تهران، شیخ‌ بهایی‌ به‌ سفارش‌ شاه‌ عباس‌ نان‌ سنگک‌ را ابداع‌ کرد. اما نانوایان‌ و کارگران‌ نانوایی‌های‌ سنگکی‌ نظر دیگری‌ دارند. یکی‌ از معتبرترین‌ نظریه‌ها این‌ بود که‌ نان‌ سنگک‌ قبل‌ از اسلام‌ هم‌ در ایران‌ رواج‌ داشته‌ و ماجرا از این‌ قرار است‌ که‌ یکی‌ از پادشاهان‌ ساسانی‌ مریض‌ می‌شود و طبیب‌ برای‌ معالجه‌ دستور می‌دهد که‌ برای‌ شاه‌ نان‌ تهیه‌ کنند که‌ آن‌ نان‌ روی‌ ریگ‌ پخته‌ شده‌ باشد. شاطر داوود خود در تعریف‌ نان‌ سنگک‌ می‌نویسد:«نان‌ سنگک‌ که‌ از نظر مزه، طعم‌ و همچنین‌ هضم‌ آسان‌ و سلامت، بهترین‌ نان‌ ایران‌ و شاید هم‌ دنیا باشد، از آرد مرغوب‌ و سالم‌ و آب‌ خالص‌ و نمک‌ به‌ دست‌ می‌آید و ترش‌ هم‌ که‌ در خمیر آن‌ به‌ کار می‌رود از همان‌ آرد و آب‌ و نمک‌ درست‌ می‌شود. در پخت‌ نان‌ سنگک‌ به‌ غیر از ماده‌ی‌ فوق، جوش‌ شیرین‌ و یا هر ماده‌ی‌ دیگری‌ نمی‌توان‌ به‌ کار برد و به‌ جز آرد گندم‌ مرغوب‌ و سالم، هیچ‌ آرد دیگری‌ حتی آرد جو یا سایر حبوب‌ به‌ درد پختن‌ نان‌ سنگک‌ نمی‌خورد.

طبق‌ نظریه‌ی‌ سال‌ نمای‌ کمیته‌ی‌ نانوایان‌ تهران، شیخ‌ بهایی‌ به‌ سفارش‌ شاه‌ عباس‌ نان‌ سنگک‌ را ابداع‌ کرد. اما نانوایان‌ و کارگران‌ نانوایی‌های‌ سنگکی‌ نظر دیگری‌ دارند. یکی‌ از معتبرترین‌ نظریه‌ها این‌ بود که‌ نان‌ سنگک‌ قبل‌ از اسلام‌ هم‌ در ایران‌ رواج‌ داشته‌ و ماجرا از این‌ قرار است‌ که‌ یکی‌ از پادشاهان‌ ساسانی‌ مریض‌ می‌شود و طبیب‌ برای‌ معالجه‌ دستور می‌دهد که‌ برای‌ شاه‌ نان‌ تهیه‌ کنند که‌ آن‌ نان‌ روی‌ ریگ‌ پخته‌ شده‌ باشد.
شاطر داوود خود در تعریف‌ نان‌ سنگک‌ می‌نویسد:«نان‌ سنگک‌ که‌ از نظر مزه، طعم‌ و همچنین‌ هضم‌ آسان‌ و سلامت، بهترین‌ نان‌ ایران‌ و شاید هم‌ دنیا باشد، از آرد مرغوب‌ و سالم‌ و آب‌ خالص‌ و نمک‌ به‌ دست‌ می‌آید و ترش‌ هم‌ که‌ در خمیر آن‌ به‌ کار می‌رود از همان‌ آرد و آب‌ و نمک‌ درست‌ می‌شود. در پخت‌ نان‌ سنگک‌ به‌ غیر از ماده‌ی‌ فوق، جوش‌ شیرین‌ و یا هر ماده‌ی‌ دیگری‌ نمی‌توان‌ به‌ کار برد و به‌ جز آرد گندم‌ مرغوب‌ و سالم، هیچ‌ آرد دیگری‌ حتا آرد جو یا سایر حبوب‌ به‌ درد پختن‌ نان‌ سنگک‌ نمی‌خورد.»
نویسنده‌ در ادامه‌ درباره‌ی‌ وسایل‌ مختلف‌ استفاده‌ شده‌ در نانوایی‌ از جمله‌ سوخت‌ نانوایی‌ و نمک‌ را معرفی‌ می‌کند. سپس‌ به‌ تشریح‌ بنای‌ نانوایی‌ سنگکی‌ می‌پردازد.
از جمله‌ نکات‌ ارزشمند کتاب‌ پرداختن‌ نویسنده‌ به‌ بهداشت‌ در نانوایی‌ سنگکی‌ و وضعیت‌ بهداشت‌ کارگران‌ است. شاطر داوود درباره‌ی‌ علل‌ اعتیاد کارگران‌ به‌ افیون‌ می‌گوید: «اگر از عقده‌های‌ روحی‌ و کمبودهای‌ روانی‌ بگذریم، در آن‌ ایام‌ که‌ پزشک‌ حاذق‌ و داروی‌ مناسب‌ در دسترس‌ همگان‌ نبود، توده‌های‌ محروم‌ جز تریاک‌ که‌ فراوان‌ و ارزان‌ و در دسترس‌ همه‌ کس‌ و وسایل‌ کشیدن‌ آن‌ از قبیل‌ وافور و منقل‌ در قهوه‌خانه‌ها همواره‌ آماده‌ بود مسکن‌ و آرام‌ بخش‌ دیگری‌ نداشتند.»
شاطر داوود نداشتن‌ تعطیلی‌ و تفریح‌ و دردهای‌ جسمانی‌ را از دیگر دلایل‌ اعتیاد کارگران‌ نانوایی‌ به‌ مواد افیونی‌ بر می‌شمارد. به‌ اعتقاد نویسنده‌ کتاب، کارگران‌ به‌ دلیل‌ سنگینی‌ کار و ناراحتی‌های‌ عصبی‌ کار یکنواخت‌ به‌ ندرت‌ بیش‌ از پنجاه‌ سال‌ زندگی‌ می‌کردند.
نکته‌های‌ ریز و درشت‌ زیادی‌ درباره‌ی‌ روش‌ طبخ‌ نان‌ سنگک‌ در کتاب‌ آمده‌ است. «کش‌ دادن‌ نان‌ تازه»، «نان‌ دو آتشه‌ و نان‌ تازه»، «نان‌ یخه‌ دار» انواع‌ نان‌ سنگک‌ است‌ که‌ شاطر داوود در کتاب‌ به‌ تفصیل‌ درباره‌شان‌ می‌گوید.
یکی‌ از بخش‌های‌ جالب‌ کتاب‌ جایی‌ است‌ که‌ به‌ «نان‌ پا عقد» پرداخته‌ می‌شود. سنتی‌ که‌ هنوز هم‌ در بین‌ ایرانی‌ها مرسوم‌ است‌ و بر اساس‌ آن‌ نان‌ سنگک‌ را تزیین‌ می‌کنند و روی‌ سفره‌ی‌ عقد می‌گذارند.لوازم‌ نوشتن‌ روی‌ نام‌ شامل‌ «خشخاش»،«شیره‌ی‌ انگور» و «قلم‌ چوبی» است‌ که‌ امروزه‌ البته‌ به‌ جای‌ شیره‌ی‌ انگور از عسل‌ استفاده‌ می‌کنند. روی‌ نان‌ معمولا جملاتی‌ در باب‌ تبریک‌ نوشته‌ می‌شد.
کتاب‌ «نان‌ سنگک» کتاب‌ پیچیده‌ای‌ نیست‌ اما می‌توان‌ آن‌ را اثری‌ قابل‌ تامل‌ در حوزه‌ی‌ مطالعات‌ مردم‌ شناختی‌ دانست.

__________________________________________________________________________________

 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

چهارشنبه 18/12/1389 - 19:42
داستان و حکایت

کسی بهلول را گفت:
تا چند می خواهی در جنون باشی ؟،
لحظه ای بخود آی و راه عقل در پیش
گیر.
بهلول گفت: این روز ها بدنبال عقل رفتن
خیلی:
" جنون" می خواهد...!!!!!

__________________________________________________________________________________ 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

دوشنبه 16/12/1389 - 16:6
طنز و سرگرمی

 

 

__________________________________________________________________________________

 

 

            کد بازاریابی (تخفیف) : 486 420  

 

 

يکشنبه 15/12/1389 - 19:32
طنز و سرگرمی
منت خدای را عزوجل که زن را قند و عسل قرار داد. همو که ازدواجش موجب محنت است و به طلاق اندرش مزید رحمت. هر لنگه كفشی كه بر سر ما می خورد مضر حیات است و چون مكرر فرود آید موجب ممات. پس در هر لنگه كفش دو ضربت موجود و بر هر ضربت آخی واجب. مرد همان به كه به وقت نزاع عذر به درگاه نساء آورد ورنه زنش از اثر لنگه كفش حال دلش خوب به جا آورد ضربت لنگه كفش، لاحسابش هم از راه رسیده، و جیب شوهر بدبخت را به قیچی خیاطی درآورده و حقوق یكماهه او را به بهانه جوئی بخورد. شوهر و نوكر و كلفت و فلک دركارند تا تو پولی به کف آوری ویه ماشین بخری شوهرت با كت و شلوار پر از وصله بود شرط انصاف نباشد كه تو مانتو بخری
شنبه 14/12/1389 - 15:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته