• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 269
تعداد نظرات : 379
زمان آخرین مطلب : 4409روز قبل
اخبار

بسم الله الرحمن الرحیم.                                 

 انا لله ‌واناالیه‌الراجعون.

 روح بلند و ملکوتی امام به ملکوت اعلی پیوست . ....

با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌. و به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ كه‌ عذرم‌ را در كوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیردو از ملت‌ امیدوارم‌ كه‌ عذرم‌ را در كوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت‌ و تصمیم‌ اراده‌ به‌ پیش‌ روند و بدانند كه‌ با رفتن‌ یك‌ خدمتگزار درسدّ آهنین‌ ملت‌ خللی‌ حاصل‌ نخواهد شد كه‌ خدمتگزاران‌ بالا و والاتر در خدمتند، والله نگهدار این‌ ملت‌ و مظلومان‌ جهان‌ است‌. والسلام‌ علیكم‌ و علی‌ عبادالله الصالحین‌ و رحمة‌الله و بركاته‌

26بهمن 1361 ، 1 جمادی الثانی 1403

روح‌الله الموسوی‌ الخمینی

قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احـیاء كرده بـود ....

سالها می گذرد حادثه ها می آید                 انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

ای پدر مهربان...

در زمین کوچک وحقیر، توچگونه ان همه بزرگ بوده ای؟

گرچه من تو را ندیده ام! بارها و بارها ولی مهربانی تو را از این و آن شنیده ام!

آن طرف حرف آرزو اگر که شدصحبت مرا بکن،تو بزرگی و حرف تو زمین نمی خورد

لطف کن شفاعت مرا بکن...

متن کامل شعر:

http://securet.tebyan.net/children_teenagers/idbetterknow/hellomyfriend/2008/6/3/67561.html

روح امام عزیزمان شاد وراهشان پر رهرو باد

 

 

 

 

 

جمعه 14/3/1389 - 10:46
شعر و قطعات ادبی

 مادر گفت:

من «لالایی» تازه ای خواهم ساخت!
من در گوش نوزاد دلبند،حدیثی تازه تر
 خواهم گفت...
من قلب کوچک دردانه خود را
با رئوف ترین قلب عالم
پیوند خواهم زد
و من خواب کودک خویش را شیرین ترین خواب عالم خواهم کرد.....
من «لالایی» تازه ای خواهم ساخت!
لالایی فراق
لالایی انتظار
لالایی وصال...
و به راستی
به راستی چه شیرین است خوابی که آغازش لالایی تو باشد!
و می دانم.. به یقین ،می دانم که از این پس
نوزاد من بی تاب نخواهد بود و بی قراری نخواهد کرد؛
چرا که لالایی تو
قرار دل همه ی نوزادان عالم است
و تو؛
قرار دل همه ی بی قراران
من دلبند خویش را با لالایی تو خواهم خواباند...
شاید تو - محبوب بی همتای من - به لطف آسمانی خویش،
هم نشین خواب های دردانه من گردی.
لبخند کودک خوابم را ببین...اقا!
می بینی که چه شیرین در خواب ناز می خندد؟!
بگو ...آقا!
بگو... که آیا به راستی به خواب او نیامده ای؟!....
آری .... من لالایی تازه خواهم ساخت...

منبع: «او» ...گفت،نوشته سید محمد علوی

 

 

 

جمعه 14/3/1389 - 10:19
محبت و عاطفه

روز مادر یعنی به تعداد همه             
روز های گذشته:صبوری،
مادر یعنی به تعداد همه
روزهای آینده ،... دلواپسی!
مادر یعنی به تعداد آرامش همه

خواب های کودکانه: بیداری،

یعنی نوای لالایی اش هنگام خواب کودکانه، یعنی به هنگام روییدن با مهربانی اش سیراب شوی،


مادر یعنی بهشت یعنی رنگ سبز بهشت...
« این روز بر تمام مادران سرزمینم مبارک باد»

 

 

پنج شنبه 13/3/1389 - 9:31
شعر و قطعات ادبی

این شعر را آقا در جواب شعر "چشم بیمار" سروده اند: 
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی
عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی
مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی
واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی
یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی

چهارشنبه 12/3/1389 - 19:19
شعر و قطعات ادبی

من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم                       
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سردار شدم
غم دلدار فکنده است بجانم شرری
که بجان آمدم و شهره بازار شدم
در میخانه گشائید برویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم
بگذارید که از بتکده یادی بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

 

چهارشنبه 12/3/1389 - 19:14
دانستنی های علمی

وقتی این خبر به حضرت علی(ع) رسید،حضرت بالای منبر رفته ، فرمودند:
« به خدا قسم اگر کسی با شنیدن این فاجعه جان دهد،من ملامتش نخواهم کرد!»
نمی دانم اگر مولا امروز بودند و این فاجعه را می شنیدند چه می فرمودند یا چه می کردند؟!

 


 

 بهار نیست در آنجا كه نیست از تو پیام

بهشت نیست در آنجا كه گفت و گوی تو نیست

چرا به جلوه نمی‌آیی ، ای بهشتی روی

مگركه این همه آیینه رو به روی تو نیست؟

 



 
چهارشنبه 12/3/1389 - 18:24
سياست

در اندیشه امام خمینی 

برای مقابله با پدیده

شوم صهیونیسم،راه حل سیاسی و دیپلماتیک پذیرفته نیست.دولت ها و گروه ها نباید به چانه زنی دیپلماتیک دست بزنند تنها با جهاد و مبارزه مسلحانه می توان اسرائیل را از بین برد،اسرائیل چون غده ای سرطانی است که تنها راه درمان آن جراحی عمیق و کندن و قلع نمودن آن است.امام هیچ راهی را برای مصالحه با صهیونیسم حتی به فرض توبه از اقدامات گذشته باقی نگذاشته،قیام عمومی ملت ها و دولت های پشتیبان ملت فلسطین با استراتژی وحدت اسلامی،اخوت دینی و همچون ید واحده تحت بیرق اسلام و با تأکید بر هویت ملی و بومی،آنها را مهمترین ضرورت مبارزاتی،برای مبارزه با اسرائیل می داند......
انتفاضه در حقیقت نمود و ظهور این اندیشه و استراتژی امام خمینی بوده است.ایشان کسانی را که به دنبال روش های سیاسی برای حل مسأله فلسطین هستند را ملامت کرده و اظهار می دارند:"من به سران فلسطینی نصیحت می کنم که دست از رفت و آمدهای خودشان برداشته و با اتکا به خداوند متعال و مردم فلسطین و اسلحه خویش تا حد مرگ با اسرائیل بستیزند،چرا که این رفت و آمد ها موجب می شود که ملت های مبارز شما دلسرد شوند.شما اطمینان داشته باشید نه شرق به درد شما می خورد و نه غرب.با ایمان به خدا و تکیه برسلاح های خویش تا حصول خواسته های مشروع خویش دست از مبارزه بر ندارید..
امام درد اصلی مسلمین را تفرقه می دانند،تا جایی که بیان می کنند که این ضعف موجب زبونی آنها در مقابل اسرائیل شده است در حالی که اگر مسلملنان متحد بودند،و هر کدام یک سطل آب می ریختند،اسرائیل را سیل می برد.
امام درخصوص نقش سازمان های بین المللی فرمودند:"مسلمانان ننشینند که سازمان های بین المللی برای آنها کاری بکند،ملت ها خودشان قیام کنند و حکومت های خودشان را وادار کنند که در مقابل اسرائیل بایستند و اکتفا نکنند به محکوم کردن."(صحیفه نور،ج15 و16)

منبع:صهیونیسم و تلاش برای نابودی جوامع بشری،سید محمد کاظم سجادی
دوستان خوبم خواندن این کتاب  رو به همه توصیه می کنم...
به امید ظهور.....


چهارشنبه 12/3/1389 - 18:13
شعر و قطعات ادبی

- باز                                        
       ای الهه ناز...

 صدای تو مرا دوباره برد
 به کوچه های تنگ پابرهنگی
 به عصمت گناه کودکانگی
       به عطرخیس کاه گل
 به پشت بام های صبح زود
 در هوای بی قراری بهار
 به خواب های خوب و دور
 به غربت غریب کوچه های خاکی صبور
 به کرک های خط سبزه
        بر لب کبود رود
 به بوی لحظه های هر چه بود یا نبود
 به نوجوانی نجیب،جوشش غرور
 روی گونه های بی گناهی بلوغ
 به لحظه نگاه ناگهانگی
 به آن نگاه نا تمام
 به آن سلام خیس ترس خورده
 زیر دانه های ریز ریز ابتدای دی
         به بوی لحظه های هر کجای کی!
 به سایه های ساکت خنک
 به صخره های سبز در شکاف آفتاب گیر کوه
 به هرم آفتاب تفته ای
 که بی گدار
   با تمام تشنگی
   به آب می زنیم
        به عصر های جمعه ای
 که با دوچرخه های لاغربلند
 تمام اضطراب شنبه های جبر را
 رکاب می زنیم
 به بوی لحظه های بی بهانگی
 که دل به گریه ها و خنده های بی حساب می زنیم
       به « آی روزگار....» های حسرت دروغکی
     غم فراق دلبر به خواب هم ندیده ی همیشه بی وفا
   به جور کردن سه چار پیت سوزناک زورکی
   به رفت و آمد مدام باد ها و یادها
 سوار قایقی رها
  به موج موج انتهای بی کرانگی
  دوار گردش نوار.....   
مرور صفحه سفید خاطرات خیس...
             صدا تمام شد!
                سرم به صخره سکوت خورد...
                                        - آه بی ترانگی!

      زنده یاد قیصر امین پور

به یاد دوست خوبم هانی هَنیه که با خواندنی هاش سه شنبه ها رو دلپذیر کرده بود

صدا تمام شد!

- آه بی ترانگی.....

 

سه شنبه 11/3/1389 - 10:0
ادبی هنری

پیشینیان با ما
در کار این دنیا چه گفتند؟

گفتند:باید سوخت
گفتند:باید ساخت

گفتیم:باید سوخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را!
گفتیم:باید ساخت،
اما نه با دنیا
که دنیا را!

شادروان قیصرامین پور
با یک صلوات از او یاد کنیم

 



چهارشنبه 29/2/1389 - 10:4
شعر و قطعات ادبی

ای ساربان آهسته ران، کارام جانم می رود   
وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او، بیچاره و رنجور ازو
گویی که نیشی دور ازو، در استخوانم میرود
گفتم به نیرنگ و فسون، پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون، بر آستانم می رود
محمل بدار ای ساروان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود
او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان

دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود
برگشت یار سرکشم، بگذشت عیش ناخوشم
چون مجمری پر آتشم، کز سر دخانم می رود
با آنهمه بیداد او، وین عهد بی بنیاد او
در سینه دارم یاد او، یا بر زبانم می رود
باز آی و بر چشمم نشین، ای دلستان نازنین
کاشوب و فریاد از زمین، بر آسمانم می رود

صبر از وصال یار من، برگشتن از دلدار من
گرچه نباشد کار کم، هر کار از آنم می رود
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود...

یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا بك الى الله و قدمناك بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .

 

يکشنبه 26/2/1389 - 10:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته