• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 459
تعداد نظرات : 265
زمان آخرین مطلب : 4745روز قبل
آلبوم تصاویر

**********

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 8/9/1389 - 10:13
شخصیت ها و بزرگان
" تمّار " و "مختار" دو دوستدار ولایت بودند ؛ میثم تمّار , مسلمانى فداکار و شیعه اى وفادار و خالص بود، تمّار مفسر قرآن و عاشق ولایت بود و در زمانی که احساس می کرد باید بسوزد پروانه وار سوخت اما مختار...
اما مختار مردی سیاستمدار و سرداری شجاع بود که لقب کیاست را از علی ع نیز به عنوان سابقه ای مثبت به همراه داشت اما شیوه این دو مجاهد و یار راستین ائمه اطهار در زمان حضرت امام حسین ع نه تنهاجالب توجه و قابل تامل بلکه عبرت انگیز است.

الف :میثم تمّار
میثم, فرزند یحیى, ابتدا غلام زنى از طایفه بنى اسد بود, حضرت على(ع) او را خرید و آزاد کرد. وى در زمان پیامبر نیز مى زیست; هر چند در حوادث زمان آن حضرت یادى از او نشده, اما او را از اصحاب پیامبر(ص) به شمار آورده اند. میثم تمّار ، در طول هم نشینی اش با حضرت علی علیه السلام اخبار غیبی فراوانی از حضرت شنید و در موارد متعددی آن را باز گو می کرد. افشاگری ها و موضع گیری های ستودنی میثم تمّار در مقابل دستگاه حاکم جور، زمامداران وقت را برآشفت و در صدد دستگیری او برآمدند تا از رسوایی بیشتر بنی امیه جلوگیری کنند.

شجاعت تمّار
پس از دستگیری میثم تمّار ، او را نزد عبیداللّه بن زیاد، والی کوفه بردند. میثم با شجاعت تمام و بدون ترس و وحشت،در مقابل ابن زیاد ایستاد و یک بار دیگر، ایستادگی و استواری حق در مقابل باطل را به نمایش گذاشت. عبیداللّه از میثم پرسید: خدایت کجاست؟ فرمود: در کمین ستمگران است و تو یکی از آنها هستی. ابن زیاد میثم را تحت فشار قرار داد تا از مولای متقیان امیرمؤمنان بیزاری جوید، ولی میثم زیر بار خواسته او نرفته، تمام شکنجه ها را تحمل کرد؛ ولی کوچک ترین جسارتی به مولا و مقتدای خود نکرد. ابن زیاد پرسید: شنیده ام که علی کیفیت مرگ تو را گفته است؟ میثم جواب داد: آری، حضرت به من فرمود: تو را شخص پست و مزدور و پسر زن بدکاره ای دستگیر می کند و دست و پا و زبانت را می بُرد. ابن زیاد با شنیدن این حرف ها خشمگین شد و دستور داد دست و پای میثم را قطع کرده، ولی زبانش را نبرند تا به گمان ناقص او، دروغ امام علی علیه السلام آشکار شود.

قیام تمّار
میثم تمّار که با دست ها و پاهای بریده، بر بالای دار بود، فرصت را غنیمت شمرده و نهایت عشق و ارادت خود را به مولا و مقتدای خویش و خشم و کینه خود را به دشمنان اهل بیت به نمایش گذاشت. او با همان حالت شروع به سخنرانی کرد و با صدای بلند مردم را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای مردم، هر کس می خواهد احادیث یادگاری از سرچشمه زلال علوم اسلامی، علی بن ابی طالب بشنود، به سوی من بشتابد که به خدا سوگند از آنچه از امروز تا روز قیامت انجام خواهد شد، به شما خبر خواهم داد و هر فتنه و آشوبی که تا روز قیامت بر پا خواهد شد، با شما در میان می گذارم». مردم زیادی گرد او جمع شده و به سخنان او گوش دادند. وقتی این خبر به دار الاماره رسید، ابن زیاد دستور داد افساری بر دهان او بزنند. میثم، با همان حال، به افشاگری های خود بر ضد دستگاه ظالم بنی امیه ادامه داد تا اینکه به دستور ابن زیاد، زبانش را قطع کردند و با این حرکت، حقانیت و درستی گفتار امیرمؤمنان به اثبات رسید.

ب: مختار

اما مختار محب ولایت بود و شهرت شهامت و شجاعتش در شمشیر زنی مثال زدنی بود قدرت عمومی مختار در بازوانش بود و به علت درنگ در وقت شناسی به ابزار بصیرت مجهز نشد.
مختار از قبیله ثقیف؛ کـه قبیله مشهـور و گسترده‌اى از هـوازن، از اعراب منطقه طائف اسـت، می‌باشد. پـدر مـخـتـار ابـوعـبـیـده ثـقـفـى است که در اوایـل خـلافـت عـمـر از طـائف بـه مـدیـنـه آمـد و در آنجـا سـاکن شد. وى یکى از سـرداران بـزرگ جـنـگ بـا ارتـش ‍ کـسـرى(ایـران) در زمـان عمر بود.

مصلحت اندیشی مختار
مختار در زمان حضرت امام حسن مجتبی ع به علت غلبه هیاهوی تبلیغاتی معاویه به زندگی عادی خود مشغول شد و از یاری به امام حسن مجتبی استنکاف ورزید و در زمان امام حسین ع هم علیرغم اینکه میزبان و یار موثق حضرت مسلم ع شد وبه اطراف کوفه برای تجهیز ارتش مسلم بن عقیل قیام کرد هنگام خطر مصلحت سیاسی را بر تکلیف مرجح، ترجیح داد و به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: "تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟"مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم."(1 ) عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است.ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: "اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مى‌زدم." و دستور داد مختار را به زندان افکندند. همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع) به شهادت رسید.(2)

مختار و طلب عفو از یزید
طلب عفو مختار به دستگاه اموی به اینجا هم ختم نشد مختار بار دیگر زائدة بن قدامه را محرمانه نزد شوهر خواهرش، عبدالله فرزند عمر بن خطّاب، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله بگوید و او از یزید برایش تقاضاى عفو کند.عبدالله، شوهر صفیه - خواهر مختار - بود. یزیـد و دیگر اموى‌ها برایش احترام قائل بودند. او نامه‌اى براى یزید فرستاد و براى مختار، که دامادش بود، تقاضاى بخشش کرد. یزید هم بلافاصله، نامه‌اى به ابن زیاد نوشت که به محض رسیدن این نامه، مختار را از حبس آزاد کند.مختار، که در یک قدمى مرگ بود، با نامه یزید نجات یافت و ابن زیاد او را خواست و به او گـوشـزد کـرد: اگر نامه امیرالمؤمنین(یزید)!! نبود،تو را مى‌کشتم. حالا برو و در کوفه نمان. مختار به ابن زیاد گفت: بسیار خوب، من براى انجام عمره به مکه مى‌روم و با این بهانه به نزد ابن زبیر آمد. (3) عمال ابن زبیر هم مختار را دستگیر کردند و به زندان انداختند.(4) مختار بـراى دومـیـن بـار بـه زندان افتاد. گوینـد زندانى شدن مختار همزمان با قیام توّابین بود.( 5)مجددا مختار از زندان براى شوهر خواهر خود، عبدالله بن عمر نامه‌اى نوشت و همانند گذشته، از زندان آزاد شد، اما با قید ضمانت.مختار پس از چند ماه زندانى شدن توسط عمال ابن زبیر، خلاصى یافت، و با یک حرکت حساب شـده مشغول برنامه‌ریزى براى قیام شد و جمعى از سران شیعه و بقایاى توابین از طرف او مامور شدند تا از مردم بیعت بگیرند.
ج:مقایسه دو شخصیت

1- تمّار و مختار هر دو از یاران ولایت بودند یکی در انتشار دین با تفسیر و کلام اقدام می کرد و دیگری از سرداران شمشیر زن شجاع اسلام بود.

2- در اسلام بصیرت بر شمشیر اولویت دارد زیرا ؛ میثم تمّار در اواخر عمر شریفش عازم حج شد و در آنجا به خدمت ام سلمه رسید. همسر پیامبر از اسم او پرسید، میثم اسم خود را برای خانم بیان کرد. ام سلمه فرمود: بارها شنیدم که رسول خدا با امیرمؤمنان راز دل می گفت و از تو گفت وگو می کرد. این حکایت ام سلمه، نشانه عظمت میثم در نظر حضرت رسول است که بارها و بارها درباره او با حضرت امیر گفت وگو کرده است.

3- بصیرت بخشی و مبارزات خستگی ناپذیر میثم تمّار و حق گویی های او، و نیز عشق و ارادت به خاندان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از او شخصیتی به یاد ماندنی و دوست داشتنی ساخت که مورد مهر و محبت امامان معصوم قرار گرفته است. سرور و سالار شهیدان، امام حسین علیه السلام همواره از میثم به نیکی یاد می کرد؛ چنانکه ام سلمه خطاب به میثم فرمود:«ای میثم، حسین همواره از تو سخن می گوید». امام باقر علیه السلام نیز می فرماید: «من میثم را بسیار دوست می دارم». پیشوای ششم، امام صادق علیه السلام نیز از او به تجلیل یاد کرده، برای او درود می فرستاد.

4- میثم تمّار به جرم بصیرت بخشی شهید شد اما مختار اگر چه به جمع آوری سپاه علیه ابن زیاد و یزد اقدام کرد با عفو یزید و یارانش دو مرتبه از زندان آزاد شد.

5- میثم تمّار از خانواده ای فقیر و مستضعف بود که از نژاد عجم بود که به خاطر نژادش مورد تمسخر اعراب هم بود اما مختار به خاطر انساب و اشرافش ،آقا زاده ای بود که حتی در دستگاه یزید نیز نفوذ داشت.

6- هنگام مواجه این دو عنصر شیعه ، میثم تمّار که همه هستی و دارایی اش دفاع از ولایت بود و شرایط را برای دفاع مساعد می دید از اندیشه خود دفاع کرد اما این سردار شجاع در مقابل سخنان بی شرمانه ابن زیاد و شمشیری که بر چشمش نواخته شد سخنی به میان نیاورد.

7- مختار مرد سیاست بود و با سیاستمداری به دنبال عبور عقلانی از فضای پلیسی یزید بود و با سکوت خود و پوزش خواهی از دستگاه جور حکومت ظالمان را مشروع ساخت اما تمّار آنان را فرزندان نامشروعی می دانست که در انسان بودنش نیز تردید انداخته بود.

8- مهمترین تفاوت مختار و تمّار در خط تردید است که یک عنصر ژنده پوشی مثل تمّار به عمقی از بصیرت می رسد که کیسه های زر ،چاله های مذاب و دارهای آویخته دست و پای بریده و زبان از کام کشیده او را نمی ترساند و همانطوری که به مقتدا و مولایش علی ع قول داده است در اثر فشار ابن زیاد به فحاشی روی نمی آورد،اما خط تردید مختار اشراف زاده را چنان می شکند که چاره ای برای رهایی از آن تحقیر نمییابد جز آنکه بر دستگاه جور یزید پس از ? سال بشورد.

9- دفاع تمّار از ولایت اگرچه با کشتن کسی از دستگاه جور همراه نبود اثر گذار تر از قیام مختار بود زیرا دفاع میثم در وقت مقتضی بود و نوعی زمان شناسی در قیام تمّار بود. اما مختار 5 سال بعد از حادثه خونین کربلا و یکسال بعد از نهضت «توابین» خود را با انتساب با هدف خونخواهی حسین بن علی علیه السلام و انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد .مختار بعد از تسلط بر حکومت، قاتلان واقعه کربلا را کشت و نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب شده و هم جنایتکاران آنجا را به کیفرشان برساند. مدتها این تحرکات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید. شمار کشته شدگان در قیام مختار را بر 3000 نفر گفته اند از جمله: عمربن سعد و پسرش شمربن ذی الجوش، حکیم بن طفیل، زیادبن مالک، خولی، منقذبن مره، عبدالله بن اسید، سنان، زیدبن رقاد، مالک بن بشر، حرمله، عمروبن حجاج، ربیعة بن مخارق (فرمانده نیروهای ابن زیاد).

د:نکات

در سال گذشته تمّار ها را دیدید و در سالهای آینده مختارهایی را خواهی دید که بیایند به جبران بی بصیرتی خویش دست به اقداماتی بزنند که دل خود را خنک کنند اما دیگر وقت گذشته است.
- ولایت سربازانی مثل تمّار را می خواهد که به وقت مبارزه زبان گویای ولی باشند نه با مصلحت سنجی سیاسی خود را از دفع فتنه ها کنار بکشند وبرای آبروی خود جان ولی را به خطر بیاندازند.
- ولایت سربازانی بصیر می خواهد که زبانش برنده تر از شمشیرش باشد و لحظه ای با جائران کنار نیایند.
-ولایت سربازانی را می خواهد که امان نامه از دشمن نگرفته باشند هرچند که بعد پشیمان شوند.
- ولایت سر بازانی را می خواهد که همه قدرتشان به قدرت اشرافی و شمشمیرشان نباشد .
-ولایت سربازانی را می خواهد که نه تندتر از ولی و نه کند تر از او حرکت کنند.معتدل و همراه
- قیام تمّار مهمتر از قیام مختار بود هرچند کسی را سر نبرید و نکشت ولی بنی امیه را رسوا کرد
-نکته آخر اینکه میثم تمّار در ادای تکلیف مختار نبود و خود را مجبور به ادای تکلیف می دانست اما مختار بدور از احساس تکلیف مصلحت سنجی کرد و با اختیار از تکلیف سر باز زد

منابع

1 -مقتل الحسین(ع) ، ابى مخنف، ص 268-270.
2 - انـسـاب الاشـراف، ج 6، ص 376- 377؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 116؛ مقتل ابى مخنف، ص 271؛ البدایة والنهایة، ج 8، ص 249.
3- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 169-170.
4- تـاریـخ طـبـرى، ج 5، ص 581 و ج 5، ص 58؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
5- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 173.
دوشنبه 8/9/1389 - 9:45
اهل بیت
امام(ع) با درنگی کوتاه در این مکان، طرح اهداف حرکت، و بیان تلویحی فرجام راه با ذکری از سرگذشت حضرت یحیی(ع) می کنند.

 سفرامام حسین(ع) به همراه کاروان از مکه نقطه آغاز خط سرخ شهادت و قیام است. امام(ع) از مکه تا کربلا منازل متعددی را طی کردند که هر یک از این منازل و اشاراتی که امام در آنها داشته اند، کلاس درسی است.مشرق ان شاء الله تا ماه محرم می کوشد تا بصورت مداوم آنچه در تاریخ از این منازل نقل شده است را در اختیار خوانندگان بگذارد. روایت این منازل همگی از کتاب گران سنگ استاد "محمد رضا سنگری"، "آئینه داران آفتاب" است. برای این بزرگوار نیز اجری جزیل و توفیقی مضاعف آرزومندیم.

*****
منزل پنجم: وادی عقیق
در این منزل برخی برای حج احرام می‌بستند. وادی به معنای مسیل و سرزمین گود میان دو کوه یا تپّه است. بودن آب این منزل را توقفگاه کاروانیانی می‌کرد که از دو سوی مکه به کوفه و کوفه به مکه حرکت می‌کردند.
امام با درنگی کوتاه در این مکان، طرح اهداف حرکت، و بیان تلویحی فرجام راه با ذکر سرگذشت حضرت یحیی، به سمت ذات عرق حرکت کرده است.
وادی عقیق به مکه نزدیک‌تر از ذوالحلیفه است. (مقتل الحسین، عبدالرزاق مقرم، ص 204)
احتمال دارد که به دلیل عبور سریع امام از این منزل آن را در محاسبه منازل محسوب نکرده‌اند. سماوی در ابصارالعین، دریافت نامه یحیی بن سعید بن عاص و عبدالله بن جعفر را به این منزل نسبت داده است. (ابصارالعین، السّماوی، ص 6)
وادی عقیق می‌تواند منطقه‌ای باشد که چندین منزل را شامل می‌شده است.

منزل ششم: ذات عرق
عرق نام کوهی است در راه مکه که عراقی‌ها از آن مسیر وارد مکه می‌شدند. منزل ذات عرق میان مکه و عراق محل میقات احرام برای مناطق شرقی مکه است. فاصله این منزل تا مکه حدود دو منزل است. [تقریباً 92 کیلومتر]
توقف حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در این منزل حدود دو روز است. از دو سو کاروان‌ها می‌رسیدند. یکی از ملاقات‌های امام با بشربن غالب اسدی صورت گرفت. وی که از سمت عراق می‌آمد، چهره‌ای آشنا و هوشمند بود که مردم کوفه را به خوبی می‌شناخت. امام به شیوه‌همیشگی، اوضاع عراق را پرسید و او پاسخ داد: دل‌ها با تو شمشیرها بَر توست. [شبیه پاسخ فرزدق]
امام فرمود: صدق اخو بنی اسد. اِنّ الله یفعلُ ما یشاء و یحکم ما یُرید.
این پاسخ ترجمان همان رضا و تسلیم امام است و اشارت روشن به جهت‌گیری و رویکرد امام در حرکت بزرگ و سترگِ تاریخی خویش.

دوّمین دیدار امام با ریّاش بود. شیوه برخورد ریّاش از عشق و علاقه او به اباعبدالله نشان داشت.

خیمه‌های افراشته در ذات عرق ریّاش را کنجکاوانه به سوی خیمه‌ها کشاند. صدای دلنشین و زمزمه قرآن امام از خیمه بیرون تراویده بود. ریّاش نزدیک شد. سلام کرد و وارد شد و پرسید: جانم فدایت ای فرزند فاطمه! در این بیابان چه می‌کنی؟

پاسخ امام تحلیل و تبیین اوضاع سیاسی و حاکمیت کشتار و وحشت و پیمان‌شکنی مردم کوفه و فرجام و عاقبت شوم کردارشان است. امام فرمود: اِنّ هؤلاءِ اخافونی و هذِهِ کُتُب اهل الکوفه وَ هُم قاتلی فاذا فعلوا ذلک وَلَمْ یَدْعُوا لِلّه محرَّماً اِلّا انتهکوهُ بَعَث اللهُ الیهم من یقتلُهُ حتّی اهل الکوفه وَ هُم قاتلی فاذا فعلوا ذلک وَلَمْ یَدْعُوا لِلّه محرَّماً اِلّا انتهکوهُ بَعَث.

دوشنبه 8/9/1389 - 9:43
اهل بیت
فرزدق در جواب امام(ع) گفت:قلوبهم معک و سیوفهم علیک. دل‌های مردم با تو، و شمشیرهایشان بر توست.
 سفرامام حسین(ع) به همراه کاروان از مکه نقطه آغاز خط سرخ شهادت و قیام است. امام(ع) از مکه تا کربلا منازل متعددی را طی کردند که هر یک از این منازل و اشاراتی که امام در آنها داشته اند، کلاس درسی است.مشرق ان شاء الله تا ماه محرم می کوشد تا بصورت مداوم آنچه در تاریخ از این منازل نقل شده است را در اختیار خوانندگان بگذارد. روایت این منازل همگی از کتاب گران سنگ استاد "محمد رضا سنگری"، "آئینه داران آفتاب" است. برای این بزرگوار نیز اجری جزیل و توفیقی مضاعف آرزومندیم.
*****
منزل چهارم: منزل صِفاح
صفاح کناره و حاشیه کوه است. معلوم می‌شود که این ناحیه در دامنه کوه قرار دارد.
وقوع چند حادثه را در این منطقه برشمرده‌اند. از مهم‌ترین آنها ملاقات اباعبدالله الحسین(ع) با فرزدق شاعر است. این چهره آشنای ادبیات عرب شگفت‌زده از حرکت و شتاب امام می‌پرسد: ای فرزند پیامبر! با این شتاب چرا و کجا؟
معلوم است فرزدق دریافته است که امام پیش از پایان مراسم حج سفر آغاز کرده است.
امام پاسخ می‌دهد: لو لم اعجل لأُخِذت. اگر شتاب نمی‌کردم، دستگیر و گرفتارم می‌کردند.
سکوت فرزدق گواه درک موقعیت مکه، تدبیر امام و سیاست اموی است.
امام می‌پرسد: مردم کوفه چگونه‌اند؟
(امام در تمام راه از مسافران و بیابان‌نوردانی که از کوفه می‌‌آیند، این پرسش را مطرح می‌کند.)
فرزدق در پاسخی کوتاه، هوشمندانه و تحلیلگرانه می‌گوید: قلوبهم معک و سیوفهم علیک. دل‌های مردم با تو، و شمشیرهایشان بر توست.
آن سوی این جمله تزلزل شخصیت، پیمان‌شکنی و خطرخیز بودن شهر کوفه و اهالی آن روشن است. امام لحظه‌ای سکوت می‌کند و آنگاه می‌فرماید: بعدالامر و اللهُ یفعلُ مایشاء و کُلّ یومٍ ربَّنا فی شأن اِنْ نزل القضاء بما نُحِبُّ فنحمدالله علی نعمائه و هُوَ المستعان فی اداء الشکَّر و إنْ حالَ القضاءُ دُونَ الرّجاء فَلَمْ تُبْعد مَنْ کان الحق نیّته و التّقوی سَریرَتُه؛ خدا هرچه بخواهد، انجام می‌دهد. پروردگار ما هر روز در شأن و کاری تازه است. اگر قضا و اراده الهی همان باشد که ما می‌خواهیم و می‌طلبیم، او را بر نعمت و داده‌اش سپاس می‌گوییم (اگر قضای الهی مطابقه خواسته ما باشد، سپاسگزار خواهیم بود) و او یاور ما در سپاسگذاری خواهد بود. اما اگر میان ما و خواسته‌ها و آرزوهایمان قضای الهی فاصله افکند (به آرزوهایمان نرسیم)، آن که حق انگیزه و تقوا روش و بینش و سیرت او باشد، از حقیقت فاصله نخواهد گرفت.
امام در تحلیلی عارفانه کامیابی و ناکامی، شکست یا موفقیت در مسیر حق را یکسان می‌داند. ره‌آورد این نگاه امید، امنیت درونی، موضع‌گیری مناسب در مقابل رویدادها و عبور عالمانه از متن حادثه‌هاست.
در چنین نگرشی حتی تلخ‌ها شیرین و غم‌ها شادی‌آور می‌شود.
غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
فرزدق پس از طرح پرسش‌های خویش در زمینه نذر و مناسک حج از امام جدا شد و به جایگاهی رفت که عبدالله بن عمرو بن عاص بود. درنگ او در سراپرده عبدالله آنقدر بود که کاروانی از کوفه رسید و فرزدق در پی کاروان افتاد و از حسین پرسید و خبر شهادت امام را از کاروان شنید و گفت: لعنت بر عبدالله بن عمرو عاص! (تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 7، ص 2970)
منطقه صفاح را میان حنین و منطقه حرم دانسته‌اند. کوه‌هایی میان مکه و طائف نیز به همین نام بوده است. (معجم‌البلدان، یاقوت حموی، ج 3، ص 412)
ملاقات فرزدق را در منزل زباله، خزیمیّه و شقوق هم نوشته‌اند. به نظر می‌رسد در درست‌ترین نظر، محلّ ملاقات فرزدق نزدیک به مکه باشد. شاید بستان ابن معّمر دقیق‌تر باشد.
این بیت شعر را نیز به فرزدق نسبت داده‌اند:
لقیتُ الحسین بارض الصفاح علیه الیلامق و الدّرق (معجم‌البلدان، یاقوت حموی، ج 3، ص 412)
حسین را در سرزمین صفاح دیدار کردم که قبایی بر تن و سپری بر دوش افکنده داشت.
دوشنبه 8/9/1389 - 9:42
اهل بیت
عبدالله ابن عمر عرض کرد: ای اباعبدالله! آنجا را که رسول خدا می‌بوسید به من بنما! ابن عمر سه بار بر آن بوسه زد و گریست و گفت: تو را به خدا می‌سپارم که تو در این سفر کشته خواهی شد.
سفرامام حسین(ع) به همراه کاروان از مکه نقطه آغاز خط سرخ شهادت و قیام است. امام(ع) از مکه تا کربلا منازل متعددی را طی کردند که هر یک از این منازل و اشاراتی که امام در آنها داشته اند، کلاس درسی است.مشرق ان شاء الله تا ماه محرم می کوشد تا بصورت مداوم آنچه در تاریخ از این منازل نقل شده است را در اختیار خوانندگان بگذارد. روایت این منازل همگی از کتاب گران سنگ استاد "محمد رضا سنگری"، "آئینه داران آفتاب" است. برای این بزرگوار نیز اجری جزیل و توفیقی مضاعف آرزومندیم.
***
منزل تنعیم. این منزل در دوفرسنگی یا چهارفرسنگی مکه و نام آن برگرفته از کوهی به نام نعیم است که در سمت راست این منطقه قرار دارد. در سمت چپ آن نیز کوهی به نام ناعم است. زمین میان این دو کوه را دشت لغمان می‌گفتند.
زنجیره حوادثی که پس از خروج اباعبدالله (ع) از مکه آغاز می‌شود، نخست در این منزل اتفاق می‌افتد.
امام و همراهان در تنعیم با کاروانی برخورد کردند که بُحیر بن ریسان عامل یمن برای تبریک و تهنیت آغاز حکومت یزید به شام، اهدا کرده بود.
عمده کالاها حلّه‌های یمانی و اسپرک بود. در تاریخ طبری آمده است (تاریخ طبری، ج 4، ص 289) که امام اموال را گرفت و گفت: هرکس می‌خواهد به یمن بازگردد، به اندازه راه طی شده کرایه‌اش را می‌پردازیم. هرکس هم می‌خواهد با من باشد، کرایه تمام و لباس هم به او خواهیم بخشید. و به کسانی که همراه شدند، کرایه و لباس بخشید. جمعی به امام پیوستند. (انصارالحسین، سیدمهدی شمس‌الدین، ص 205)
شیوه کریمانه برخورد امام(ع) و عمل براساس عُرف آن روزگار، پرداخت کرایه به اندازه طی مقصد، تجلی رفتار و منش حسینی است که در تمام منزلگاه‌ها دیده می‌شود. پیشنهاد امام(ع) در این منزل و برخورد نرم و آرام با کاروان زمینه‌ساز جذب و همسفری مسافران شام به قافله اباعبدالله(ع) گردید.
در کامل ابن اثیر آمده است که بار و کالاهای همراه کاروان وَرَس (زعفران و حلّه مخصوص یمن) بود و امام(ع) هرکه را همراهی کرد، خلعت داد و کرایه او را هم تأدیه نمود. (کامل ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلی، ج 5، ص 140-139)
یکی از حوادث مهم منزل تنعیم را ملاقات عبدالله بن عمر با امام(ع) نوشته‌اند. در امالی آمده است: عبدالله بن عمر از حرکت او مطلع شد و شتابان دنبال آن حضرت رفت و در یکی از منازل به آن حضرت رسید و عرض کرد: یا بن رسول الله! قصد کجا داری؟ فرمود: عراق! گفت: آرام باش؛ برگرد به حرم جدّت. حسین نپذیرفت. ابن عمر عرض کرد: ای اباعبدالله! آنجا را که رسول خدا می‌بوسید به من بنما! حسین ناف خود را عیان کرد و ابن عمر سه بار بر آن بوسه زد و گریست و گفت: تو را به خدا می‌سپارم که تو در این سفر کشته خواهی شد. (امالی، ترجمه شیخ محمدباقر کمره‌ای، ص 153)
ملاقات عبدالله بن عمر، فرزند خلیفه دوم، را در ابواء، محل دفن حضرت آمنه مادر پیامبر(ص)، نیز نوشته‌اند. هرچند ابواء از مسیر حرکت اباعبدالله اندکی دورتر است.
شیخ مفید برخورد امام(ع) با این کاروان را به گونه‌ای دیگر بیان کرده است. در این برخورد مصادره اموال مطرح نیست؛ بلکه امام شترهایی را از آنان کرایه می‌گیرد و به شترداران می‌گوید: هرکس ما را تا عراق همراهی کند، کرایه‌اش را می‌پردازیم و هرکس دوست داشته باشد در میانه راه از ما جدا شود، کرایه او را به همان مقدار که پیموده است، می‌پردازیم. (ارشاد، شیخ مفید، ص 202)
دوشنبه 8/9/1389 - 9:41
اهل بیت
صبحگاه هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری اباعبدالله الحسین(ع) از مکه آهنگ کوفه کرد.نخستین منزل پس از مکه را بُستان ابن معمّر نوشته‌اند.
سفرامام حسین(ع) به همراه کاروان از مکه نقطه آغاز خط سرخ شهادت و قیام است. امام(ع) از مکه تا کربلا منازل متعددی را طی کردند که هر یک از این منازل و اشاراتی که امام در آنها داشته اند، کلاس درسی است.مشرق ان شاء الله تا ماه محرم می کوشد تا بصورت مداوم آنچه در تاریخ از این منازل نقل شده است را در اختیار خوانندگان بگذارد. روایت این منازل همگی از کتاب گران سنگ استاد "محمد رضا سنگری"، "آئینه داران آفتاب" است. برای این بزرگوار نیز اجری جزیل و توفیقی مضاعف آرزومندیم.
***
منزل اول: بُستان ابن معمّر (ابن عامر)
صبحگاه هشتم ذی‌الحجه سال 60 هجری اباعبدالله الحسین(ع) از مکه آهنگ کوفه کرد. (خروج امام را برخی سوم، برخی هفتم و گروهی دهم ذی‌الحجه نوشته‌اند؛ درست آن هشتم ذی‌الحجه است. چون امام در نامه به مردم کوفه اشاره فرموده است که روز سه‌شنبه، هشت روز از ذی‌الحجه گذشته، روز ترویه، آهنگ حرکت به سوی شما کرده‌ام.) نخستین منزل پس از مکه را بُستان ابن معمّر نوشته‌اند. این منطقه نقطه پیوند دو وادی نخله یمانی و نخله شامی است و متعلق به عمر بن عبیدالله بن معّمر بوده است. به آن بُستان ابن عامر نیز می‌گفتند. (معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 2، ص 170)
چون این منزل در مسیر حرکت امام بعد از خروج از مکه بوده، امام درنگ و توقّفی بسیار کوتاه در آن داشته و سپس به تنعیم رفته است. تلاش امام در پرهیز از درگیری و شتاب در حرکت، به دلیل مسائل امنیتی و تهدید عناصر اموی، باعث شتاب در عبور از نخستین منازل راه است. روز حرکت امام تقریباً معادل با 18 مهر ماه سال 59 هجری شمسی است.
برخی ملاقات فرزدق شاعر را در همین منزل در یوم‌التّرویه (هشتم ذی‌الحجه) با اباعبدالله الحسین(ع) دانسته‌اند. (اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج 1، ص 594) احتمالاً درگیری میان یاران اباعبدالله و یحیی بن سعید، برادر عمرو بن عاص والی مکه، در نزدیکی همین محل رخ داده است.
بستان ابن معمّر، به تعبیر یاقوت حموی، به غلط بستان ابن عامر و بستان بنی‌عامر نامیده شده است. در این محل دو درّه نخل یمنی و نخل شامی قرار دارند و بستان ابن معمر به بطن نخله نیز مشهور است. (معجم‌البلدان، ج 1، ص 414)
****
منزل دوم: منزل ابطح
ابطح به سیلگاه وسیعی که در آن سنگریزه و ریگ است، گفته می‌شود. (فرهنگ لاروس، ج 1، ترجمه سیدحمید طبیبان) و نیز به درّه پهن، مجرای فراخ، مسیل پهن، هموار، صاف و مسطّح می‌گویند. (فرهنگ معاصر عربی فارسی، عبدالنبی قیّم)
آغاز و شروع منزل ابطح وادی منا و انتهای آن به مقبره‌ای می‌پیوسته است که اهل مکه به آن معلّی می‌گفتند. در مراصدالاطّلاع، ابطح پیوسته و میان مکه و منا و از دو سو فاصله آن مساوی است (اندکی به منا نزدیک‌تر است.) خیف بنی کنانه همان جاست. (مراصدالاطّلاع، ج 1، ص 17 و معجم‌البلدان، ج 1، ص 74)
محل پیوستن نخستین پیوستگان را به کاروان اباعبدالله(ع) این منزل نگاشته‌اند. در تاریخ طبری آمده است: «یزید [یزید بن ثُبیط بصری] روان شد و شتابان برفت تا پیش حسین(ع) رسید و در ابطح به محل وی رفت. حسین(ع) از آمدن وی خبر یافت و به طلب او برون آمد. آن مرد به محل حسین رفت. گفتند: به طرف منزلگاه تو آمده.
و از پی او برفت و چون حسین او را نیافت، در محل وی در انتظارش نشست. آنگاه مرد بصری بیامد و او را در محل خویش نشسته دید و گفت: به کرم و رحمت خدا باید شادمان بود. آناه سلام گفت و به نزد حسین نشست و منظوری را که برای آن آمده بود، با وی بگفت که برای او دعای خیر کرد. آنگاه با وی ببود تا حرکت کرد. یزید همراه امام بجنگید و او و دو پسرش با وی کشته شدند.» (ترجمه تاریخ طبری، پاینده، ج 7، ص 2925)
یزید بن نبیط یا ثبیط از بصره برای پیوستن به امام حرکت کرده بود. گفته‌اند که او ده فرزند پسر داشت و آنها را برای کمک به اباعبدالله(ع) دعوت کرد و از آن میان تنها دو فرزند او، عبدالله و عبیدالله، خود را برای کمک به امام آماده کردند. نوشته‌اند همراه با او و فرزندش، یکی از پیروان ایشان نیز همراه شد و در روز‌هایی که راه‌ها را نیروهای نظامی عبیدالله بسته بودند، در منزل ابطح موفق به پیوستن به امام شد. (الامام الحسین و اصحابه، شیخ فضل علی القزوینی، ج 1، ص 151-150)
دوشنبه 8/9/1389 - 9:40
اهل بیت
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات و تطهیر است.
حضرت ابوالفضل العباس(ع) هشتم ذیحجه سال 60 هجری قمری و زمانی که قافله امام حسین (ع) قصد ترک مکه و عزیمت به کربلا را داشت، بر بام کعبه خطبه‌ای در ستایش از سیدالشهداء ایراد فرمود.

بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت الله‌الحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً.
أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.

بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خدای را که بیت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسین (ع) است) مشرف کرد؛ کسی که دیروز بیت بود،[امروز] قبله گردید.
ای ناسپاسان گناهکار آیا راه بیت را بر امام نیکوکاران می بندید؟ چه کسی سزاوارتر به این بیت است از دیگر موجودات؟ و چه کسی نزدیکترین به این خانه است؟ و اگر حکمت های خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بیت به سوی ایشان [ امام حسین (ع)] پرواز می کرد؛ قبل از اینکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسین (ع)] را استلام می کند و اگر خواست مولای من خواست خداوند رحمن نبود هر آینه بر سر شما مانند بازِ شکاری که بر گنجشکان فرود می آید نازل می شدم.
آیا قومی را که مرگ را در کودکی به بازی می گرفتند می ترسانید، در حالیکه الان در مردانگی قرار دارند. همه جانم فدای آقا و مولای همه موجودات که برتر از حیوانات [هستند].
هیهات بنگرید سزاوار است از چه کسی پیروی کنید، به کسی که شراب می نوشد [مراد یزید ملعون است] یا کسی که صاحب حوض و کوثر است؛ کسی که در خانه وحی و قرآن است [مراد امام حسین(ع)است] یا کسی که در بیتش اسباب لهو و نجاست است [مراد یزید ملعون است]؛ و یا کسی که در خانه اش نزول آیات [نشانه ها] و [آیه] تطهیر است.
شما در غلطی واقع شدید که قریش واقع شدند. چرا که اراده قتل پیامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پیامبرتان را و [این حیله] برای ایشان تا وقتی امیرالمؤمنین(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسین(ع) تا وقتی که من زنده ام؟
بیایید تا به راهش [راه کشتن امام حسین(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنید، و گردنم را بزنید تا به مقصودتان برسید. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پیامبر (ص)را داشتند ] باد.
.................
کتاب مناقب ساده الکرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در کتابخانه علامه میر حامد حسین موسوس نیشابوری کشمیری بدست آمده و در قالب کتابی با عنوان "خطیب کعبه" از سوی علی اصغر یونسیان تألیف شده است .
دوشنبه 8/9/1389 - 9:39
دانستنی های علمی
از زمانهای دور پرچم برای ایرانیان اهمیت زیادی داشته است و قدمت آن از همین اهمیت نشان دارد.
پرچم ایران، قرن هاست سه رنگ و دارای رنگ‌های سبز، سفید، و قرمز می‌باشد. نشان پرچم نشان جمهوری اسلامی نام دارد که شرح و تفسیر رسمی آن در اصل 18 قانون اساسی آمده‌است. اما بطور خلاصه این نشان بیان‌گر واژه «الله» و شعار «لا اله الا الله» است که روی رنگ سفید پرچم قرار گرفته‌است. همچنین 22 «الله‌اکبر» به رنگ سفید و به نشانه پیروزی انقلاب در روز 22 بهمن، در حاشیه پایین رنگ سبز و حاشیه بالای رنگ قرمز نوشته شده‌است.
در تاریخ نماد و بیرق اولین بار به پرچم یا درفش کاویانی اطلاق شده است که کاوه آهنگر برای جنگ با ضحاک ستمگر از آن استفاده کرد. البته در اوستا به درفشی به شکل گاو بالدار (درفشا) اشاره شده‌است. پرچم دوران هخامنشی عقابی با بال‌های گشوده با قرص خورشیدی در پشت سر عقاب بوده‌است. در زمان اشکانیان پرچمی استفاده می‌شد که شمایل خورشید در آن بود. دسته‌های هزار نفری ارتش اشکانی نیز دارای پرچمی ابریشمی مزین به اژدها بودند. در کتیبه‌های سنگی دوران ساسانی نقش چهار پرچم را می‌توان یافت. یکی در بیستون مربوط به شاپور دوم است که پرچم ترسیم شده گشوده نمی‌باشد. سه پرچم دیگر نیز در نقش رستم حک شده‌است. یکی متعلق به هرمز دوم منقش به چلیپای (صلیب) افقی که دارای سه دنباله آویزان است. در نقش مربوط به بهرام دوم بر بالای سر نیزه بهرام حلقه‌ای دیده می‌شود که دو پارچه از آن آویزان است که دارای خطوطی عرضی می‌باشند و منگوله‌هایی نیز به آنها متصل می‌باشند. در نقش شاپور دوم در نقش رستم، پرچم دارای یک چلیپا و منگوله‌هایی آویزان سه گوی راه راه مشابه گوی موجود درتاج پادشاهان ساسانی می‌باشند.
در قرون اولیه بعد از اسلام رنگ سیاه رنگ خلفای عباسی و پیروان و طرفداران آنها بوده و رنگهای سبز و سفید نیز رنگ مورد علاقه در پرچمهای مخالفین عباسیان بوده‌است.
از حدود قرن پانزده میلادی نشان شیر و خورشید نیز درپرچمهای ایران بوده‌است. این نشان در دوره‌های مختلف و نزد سلسله‌های شاهی مختلف به صورتهای متفاوتی تعبیر شده‌است.
این نشان در ابتدا تنها سمبلی ستاره‌بینی بود نه نشانه سلطنت، ولی بعدها تعبیرهای دیگری پیدا نمود. تعبیرهای ملی‌گرایانه و سلطنتی از این نشان بعدها در دوران‌های قاجار و پهلوی به این نشان داده‌شد. در زمان فتحعلی شاه قاجار شمشیری به دست شیر داده می‌شود و استفاده از این نشان تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ادامه پیدا می‌کند. نشان شیر وخورشید بعد از انقلاب با نشان جمهوری اسلامی جایگزین می‌گردد.
در زیر تصاویر پرچه های کشور ایران به ترتیب از درفش کاویانی تا پرچم کنونی می آید:

1.jpg


2.jpg


3.jpg


4.jpg


5.jpg


6.jpg


8.jpg
دوشنبه 8/9/1389 - 9:36
سينمای ایران و جهان
(
  اشتباه مختار ریشه در تفکر اشتباه او دارد. مختار فکر میکند باید هرگاه به میدان میرود برنده از میدان خارج شود برای همین میگوید من برای باختن به میدان نیامده ام.
تفکر مختار بر اساس نتیجه گرایی است نه وظیفه گرایی وهمین عامل باعث میشود در حساسترین لحظه اشتباه تصمیم بگیرد و تسلیم شود جالب انکه تسلیم شدن را بهتر از باختن میداند.
مختار به شمشیرش بیشتر از خداوند اطمینان دارد وی بیشتر بدنبال نتیجه گیری است تا انجام وظیفه.
می توان این تفکر را در بعضی افراد نیز مشاهده کرد که جام زهر را به امام نوشاندند وبه آن افتخارنیز می کنند.
و میتوان تفکر امام حسین را در تک تک بسیجیان این سربازان بی ادعای امام و رهبری دید که هرگاه از آنان سوال شد چرا به جبهه آمده اند جواب میدادند برای خدا و برای انجام وظیفه.
فراموش نکنیم، اگر برای انجام وظیفه به میدان بروی همیشه پیروزی گرچه ظاهربینان تورا شکست خورده ببینند.
دوشنبه 8/9/1389 - 9:33
اخبار
 
دوشنبه 8/9/1389 - 9:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته