تبیان، دستیار زندگی
زیبایی مناطق غربی کشور، مدیون وجود رشته کوه های زاگرس و جنگل هایی است که در خود درختان بلوط، افرا، بنه، زبان گنجشک، ارغوان و غیره دارد. هر رهگذری با دیدن درختان سبز و آبشارهای این منطقه از کشور دل باخته ی آن می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امانت زیبای الهی


زیبایی مناطق غربی کشور، مدیون وجود رشته کوه های زاگرس و جنگل هایی است که در خود درختان بلوط، افرا، بنه، زبان گنجشک، ارغوان و غیره دارد. هر رهگذری با دیدن درختان سبز و آبشارهای این منطقه از کشور دل باخته ی آن می شود. گویا عروسی سبز پوش، دامن زیبای خود را به وسعت رشته کوه های زاگرس گسترانیده است. آیا بشر می داند این زیبایی، امانت الهی است در دستان او؟

زیبای الهی

صفای باغ ها و خاطراتش   
خانه ی مادربزرگم در یکی از شهرهای غربی کشور بود، در نزدیکی خانه ی آنها، باغ های قشنگ وجود داشت. هر وقت تابستان ها خانه ی مادربزرگم می رفتیم، خاله فاطمه ما را برای گردش و تفریح به باغ ها می برد، با وجود حصار و سیم خاردار در جوار باغ می نشستیم و از میوه ها و سایه هایش لذت می بردیم، بعضی درختان آنقدر بارشان سنگین بود که تعدادی از شاخه هایش بیرون از حصار باغ می افتاد و به راحتی برای عابرین قابل دسترس بود، ما هم نهایت استفاده را می کردیم، البته ناگفته نماند که خاله فاطمه مراقب بود، لطمه ای به درختها و باغ نزنیم.

در زیباترین و مدرن ترین خیابان ها و کوچه ها، اگر درختی نباشد، آن زیبایی زود رنگ می بازد و از دید بینندگان عادی می شود. با وجود این امانت زیبای الهی است که در شهرها، در بین آن همه ساختمان ها و آلودگی هوایی، پارک و بوستانها منظره ی دیگر به شهر می دهند

یادش به خیر، چقدر میوه می خوردیم! حتی جیب هایمان را پر از میوه می کردیم و دست خالی به خانه برنمی گشتیم. چه صفایی داشت! صدای پرندگان، قورباغه ها و جوی آبی که در باغ بود و از همه مهمتر درختان سبز و میوه دار، فضای باغ را به طرز عجیبی زیبا و دوست داشتنی می کرد، با این که بیست سالی می شود که از آن زمان گذشته، ولی هنوز خاطراتش در ذهن هایمان، جای دارد و در قلبمان حک شده، این زیبایی الهی است که در قلب هایمان می ماند، پاک نمی شود و از آن سیر نمی شویم. تا ابد می ماند و با هیچ چیزی قابل تعویض نیست!

زیبای الهی

تا اینکه چند وقت پیش، هوس کردم سری به خانه ی مادربزرگم بزنم، این شد که عزم سفر کردم. از قبل توی ذهنم برای دیدن باغ ها و عبور از کوچه باغ ها نقشه ها کشیده بودم. ولی متأسفانه وقتی رسیدم، دیدم نه تنها خبری از باغ نیست، حتی یک درخت هم وجود ندارد! به جای آن ساختمان ها و آپارتمان های مجلل سبز شده بود. نمی دانید چه حالی پیدا کردم،  چند سالی بود نرفته بودم، چه نقشه هایی کشیده بودم! دیگر نه درختی، نه صدای پرنده ای، نه منظره ی زیبایی!

واقعاً بشر چقدر می تواند خودخواه باشد. حاضر است به هر قیمتی که شده به خواسته هایش برسد، حتی اگر به قیمت از بین بردن زیبایی های الهی باشد! حالا نمای ساختمانها و آپارتمان ها هر چقدر زیبا و مدرن باشد، ولی باز نمی تواند به پای زیبایی باغ و درخت برسد، نگاه کردن به باغ و درخت و شنیدن صدای پرندگان و آبشارها انسان را واقعاً به وجد می آورد، آرامشی به انسان می دهد که زیباترین و مجلل ترین کاخ ها و اشیا ساخته ی دست بشر نمی تواند این احساس را در او به وجود آورد. واقعاً حیف شد که آن همه قشنگی و صفا رفت زیر خروارها خاک!

امانت الهی

درخت امانت زیبای الهی بر زمین
درخت این امانت زیبای الهی در روی زمین، گویای عظمت الهی است. در چهار فصل، خود را به چهار شکل زیبا نشان می دهد. انگار به آدمی می خواهد نشان دهد که روزگار نیز یک شکل نمی ماند، یک روز لباس سبز بر تن می کند و روز دیگر لباس نارنجی و دیگر روز سفیدپوش می شود، انگار می خواهد در گذار از این فصول، عمر آدمی را نشان دهد، روزی به دنیا می آید، در جوانی شاداب و باطراوت است، در پیری فرسوده و رنجور می شود و در آخر نیز کفن به تن می کند، خداوند در یک سال عمر درخت، کل زندگی انسان را به او نشان می دهد از ابتدای خلقتش تا انتهای آن.
در زیباترین و مدرن ترین خیابان ها و کوچه ها، اگر درختی نباشد، آن زیبایی زود رنگ می بازد و از دید بینندگان عادی می شود. با وجود این امانت زیبای الهی است که در شهرها، در بین آن همه ساختمان ها و آلودگی هوایی، پارک و بوستانها منظره ی دیگر به شهر می دهند. محیطی آرام و زیبا و جایی برای کنار گذاشتن موقتی دغدغه های زندگی! جایی برای نفس کشیدن و لذت بردن.
گاهی اوقات چشمهایمان آنقدر به زیبایی الهی درخت عادت کرده که فراموش می کنیم، قدرش را بدانیم، آن را ارج گذاریم و هدرش ندهیم. تیشه به ریشه ی سبزش نزنیم، شاخه های سبزش را نشکنیم، موهایش را اگر قادر نیستیم شانه کنیم، چنگ نزنیم، در دامانش آتش روشن نکنیم که ناخواسته خاموش نکرده، دامانش را در آتش بی خبری بسوزانیم، مگر می شود؟ آری، همین چند وقت پیش بود، که به علت بی احتیاطی آدمی، صدها هکتار جنگل در رشته کوه های زاگرس به باد فنا رفت و در دامن آتش شعله گرفت و در جلوی چشمهایمان سوخت و خاکستر شد. کسانی که نظاره گر این واقعه شوم بودند، خون گریسته بودن، ولی متأسفانه به قول معروف بعضی چیزها را نمی توان جبران کرد!

امانت الهی

آتش زدن جنگل

انگار ما آدم ها یاد گرفتیم که فقط مراقبت خودمان و اموالمان باشیم، یاد گرفتیم که از زیبایی های خودمان نهایت مواظبت را داشته باشیم، به هر قیمتی که شده، حاضریم جانمان را بدهیم ولی فقط مالمان نرود. انگار فراموش کردیم که بر روی زمین جانشین خدا هستیم، یادمان رفته که زیبایی های روی زمین متعلق به ماست و باید در نگهداری آن نهایت سعی و تلاش مان را بکنیم، یک شعله کوچک آتش کافی است که جنگلی را بسوزاند!

فریبا نوراله زاده

بخش زیبایی تبیان


مطالب مرتبط:
زیباییش به خانواده پدرش رفته 
عمل جراحی برای زیبایی زبان 
 جراحی زیبایی روی ذهن 
رمز داشتن یک زندگی زیبا 
برای دختر شما خواستگار اومده 
چرا بعضی ها همه چی دارند 
خوشتیپی به نیت خدا 
دستان زیبای تو یک دنیا حرف دارد 

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.