بلیط یکسره تا بهشت
بعضی آدمها پس از مرگ، نه برزخ دارند نه حشر در محشر بلکه یکسره میروند تا خود بهشت.
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
هستند در دنیا آدمهایی که از بس کارشان درست است و حسابشان با خدا پاک، که وقتی طعم مرگ را میچشند، بیدرنگ واصل میشوند به بهشتِ عَدن الهی؛ بیآنکه حتی به قدر چشمبرهمزدنی توقف داشته باشند در برزخ و قیامت! چنین چیزی چگونه ممکن است؟
پیشتر در مقاله "انسانهای غایب در روز حشر" سر زلف دلمان را گره زدیم به آیاتی از کلام خدا که اوصاف رشکبرانگیز و دلبرانه خوبان و دردانههای عالم وجود را برایمان به تصویر میکشید، سخن از تافتههای جدابافتهای بود که مس وجودشان را با کیمیای اخلاص، به زر ناب بدل ساخته بودند و به همین دلیل، از حشر در محشر و محاسبه روز حساب معاف بودند؛ نه فقط از حشر و حساب که از سوال قبر و نکیر و منکر و میزان و صراط نیز.
امروز در این مجال کوتاه، دوباره به سیاحت کلام حقتعالی رفتهایم و برآنیم تا از منظر این صحیفه مانا،به تماشای گوشهای دیگر از جمال و جلال این عزیزکردههای خدا بنشینیم. در این سیاهه، به خواست خدا خواهیم گفت که این قلهنشینان قاف قرب حقتعالی، نه فقط حشر انفسی و آفاقی ندارند بلکه بیآنکه گذر و گذارشان به برزخ بیفتد، پس از مرگ،یکسره به بهشت وارد میشوند.
اثبات این مدعا،اما، نیاز دارد به تقدیم سه مقدمه:
یکم: نفخه صور اول و ثانی
از جمله حوادث حتمی پیش از قیام قیامت، دو نفخه صور اول است و ثانی. نفخ در لغت، یعنی دمیدن و صور به معنای "شیپور" یا شاخ درونتهی است. در متون معارف مکتوب دینی آمده که فرشتهای به نام "اسرافیل"(1)، دو بار در شیپوری که از جنس نور است، میدمد؛ با هر دمیدنی، رخدادی سترگ در عالم هستی، رقم میخورد، در مرتبه نخست، همه اهل آسمان و زمین، به یکباره میمیرند و در مرتبه دوم،همه آنها، دوباره جان می گیرند و آماده میشوند برای حشر و حساب روز رستاخیز.
در تعداد نفخهها و نیز زمان رخداد نخستین نفخه، نزد اهل تفسیر ،اختلاف است. اما در زمان آخرین نفخه، که در آستانه برپایی قیامت است، اختلافی دیده نمیشود.
تدبر در آیاتی که ترسیمکننده وقایع پس از مرگ است، ما را رهنمون میشود به نکتهای ژرف و آن اینکه: تنها عدهای معدود، از پیامد این نفخهها آسوده و پالودهاند که قرآن از ایشان، با عنوان پرافتخار مخلصین(به فتح لام) یاد کرده است.
پیرامون این حوادث در آیاتی چند با تعابیری گونهگون سخن به میان آمده است. تعابیری چون: فزع، صعق، صیحه، صاخّه، نقر، زجره، قارعه و از این دست.
انگار به دلیل همین اختلاف تعبیرها، دیدگاههای اهل تفسیر نیز مختلف شده است. برخی معتقد به دو نفخهاند برخی سه و برخی هم چهار.
چنین مینماید که منشا عمده این اختلافها، این دو کریمه قرآنی است:
یک. «و یوم ینفخ فى الصور ففزع من فى السموآت و من فى الا رض الا من شاء اللّه و كل اتوه داخرین»(نمل/87): [روزى كه در صور، دمند و هر كه در آسمانها و در زمین است وحشت كند جز آنكه خدا بخواهد و همگى با تذلل به پیشگاه وى رو كنند]
دو. «وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِى السَّماواتِ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ»(زمر/68):[و در صور دمیده مىشود، پس همه كسانى كه در آسمانها و زمینند، مىمیرند؛ مگر كسانى كه خدا بخواهد (این نفخه اول است و)؛ سپس بار دیگر در صور دمیده مىشود، ناگهان همگى به پا مىخیزند و در انتظار هستند.]
آیه نخست معروف است به "نفخ فَزَع" و آیه دوم به "نفخ صَعق".
نگاهی اگر بیفکنیم به آیه دوم،به فراست درمییابیم که این کریمه از دو "صور" سخن میگویند که با دو نفخ در آن دمیده میشود(وَ نُفِخَ فِى الصُّورِ ...ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرى ): نفخی كه تمام زندگان آسمانها و زمین را میمیراند و نفخی كه همانها را دوباره به عرصه حیات باز میگرداند.
حال برویم سراغ دو کلیدواژه آمده در این دو آیه که ظاهرا منشاء اختلاف آراء شده است. "فزع" در لغت یعنی دهشت و وحشت. "صعق" نیز به معنای صاعقه شدید و صیحه بزرگی است که وحشت و اضطراب میآفریند. این هر دو، ظاهراً به یك معنی به کار میروند. فزع، خوف و خشیتی را گویند كه غالباً منتهی به مرگ است، و صعق هم بمعنای هلاكت است كه از ترس و دهشتی خاصّ ناگهان بر انسان وارد گردد. پس صدر هر دو آیه در مقام القای یک معناست. اما عدهای به قرینه ذیل آیه نخست(کل اتوه داخرین) گفته اند نفخ فزع، اشاره است به نفخ دوم در صور دوم که نفخ احیاست. اگر از ایشان سوال کنیم که نفخ اول کدام است؟ غالبا استناد میکنند به آیه: «مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ»(یس/49): [(امّا) جز این انتظار نمیکشند که یک صیحه عظیم (آسمانی) آنها را فراگیرد، در حالی که مشغول جدال (در امور دنیا) هستند.] یا: «إِن كَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَ'حِدَةً فَإِذَا هُمْ خَـٰمِدُونَ» (یس/29).[یك صیحۀ واحد بیش نخواهد بود كه ناگهان بر اثر آن تمامی مردم خاموش و پژمرده و بیحركت و بیاثر خواهند شد]. بنا بر این دیدگاه،نفخ اول(اماته) به منزله اعلان پایان دنیاست و لذا این نفخه در عالم دنیا و قبل از برزخ و قیامت است. و آیه نفخ فزع را، به منزله نفخ دوم (احیا) گرفتهاند. برخی نیز همچون مرحوم امین الاسلام در مجمع البیان بر این باورند که ما با سه نفخه مواجهیم: نفخه اول(نفخه فزع) در دنیا، نفخه دوم(نفخه صعق)پیش از قیامت، که موجب هلاکت همگان میشود و نفخه سوم( نفخه قیام) در آستانه روز رستاخیز.
به نظر میرسد این دو دیدگاه چندان صائب نیست چون در قرآن از ندای عظیم آسمانی که پیش از وقوع قیامت، موجب ترس و وحشت اهل دنیا میشود، تنها و تنها به یک "صیحه واحد" تعبیر شده است: «إِن كَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَ'حِدَةً فَإِذَا هُمْ خَـٰمِدُونَ.» (یس/29).«یك صیحۀ واحد بیش نخواهد بود كه ناگهان بر اثر آن تمامی مردم خاموش و پژمرده و بیحركت و بیاثر خواهند شد.».
که در اثر این صیحه دنیوی همه هلاک میشوند. اما پس از دنیا، دو صیحه دیگر شنیده میشود، که از این دو صیحه تعبیر به "نفخه" شده است. فزع و صعق وصف این دو نفخه برزخی است. از صیحه دنیوی در قرآن با تعابیری دیگری همچون: صاخّه، نقر، زجره، قارعه یاد میشود. حاصل کلام اینکه در بحث نفخ صور، دو نفخه خواهد بود که هر دو پس از دنیا در عالم برزخ شنیده میشود.
مقدمه دوم: مخلَصین، وجه خدایند.
اکنون باید ببینم منظور از این فراز از آیه که میفرماید: در نتیجه این نفخه، همه میمیرند جز کسانی که خدا بخواهد(زمر/68)؛ این عده استثناءشده، کیانند؟
برخی گفتهاند منظور شهدا، صلحا، ملائکه و ارواح اصحاب یمیناند در حالیکه در قرآن مجید آمده است:
كُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی' وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَـٰلِ وَ الاء كْرَامِ. [88/قصص]
«تمام افرادی كه روی زمین هستند بدون استثناء فانی میشوند؛ و وجه پروردگار تو كه دارای جلال و عظمت و احسان و نعمت است باقی خواهد ماند.»
"در اینجا نیز وجهُ الرّبّ را كه همان وجهُ الله است استثناء فرموده و نیز دو صفت جلال و اكرام را برای آن وجه مقرّر داشته است. و در واقع وجهُ الله دارای دو صفت جلال و جمال است زیرا كه مرجع اكرام به احسان و نعمت دادن است كه از صفات جمال است؛ و جلال، عظمت و اُبّهت است كه در مقابل جمال ذكر میشود. و در این آیۀ مباركه دو صفت جلال و إكرام را صفت وجه قرار داده است، نه صفت ربّ. یعنی وجه ربّ تو دارای جلال و جمال است. و نمیخواهد بگوید: ربّ تو این دو صفت را دارد زیرا ذُوالْجَلَـٰلِ مرفوع است و صفت وجه قرار میگیرد، و گرنه میبایست گفت: ذِی الْجَلالِ كه صفت ربّ قرار گیرد.
بنابراین علاوه بر آنكه از این آیه استفاده میشود كه وجهُ الرّبّ كه همان وجه خداست پیوسته باقی و جاودان است، نیز از آن بدست میآید كه این وجه خدا دارای دو صفت جلال و جمال است.و نیز میدانیم كه دو صفت جلال و اكرام، صفت اسم خدا نیست بلكه صفت خود خداست.
تَبَـٰرَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِی الْجَلَـٰلِ وَ الاء كْرَامِ. [78/رحمن]
«بلند پایه و مبارك است اسم پروردگار تو، آن پروردگاری كه دارای مقام جلال و اكرام است.»
و از ضمّ این دو آیۀ اخیر به هم، استفاده میشود كه وجه خدا از اسم خدا برتر و والاتر است چون ذِی الْجَلَـٰلِ وَ الاء كْرَامِ صفت برای اسم واقع نشده است بلكه صفت برای ربّ قرار گرفته؛ و چون وجه هر چیز در حقیقت نشان دهندۀ خود آن چیز است پس وجه الله و وجه الرّبّ همان ربّ است كه در یك جا او را، و در جای دیگر ربّ را بدین دو صفت موصوف گردانیده است.
حال كه این مطلب معلوم شد، اگر آیات نفخ صور را ملاحظه نموده و مورد استثناء را در نظر بگیریم و با این آیات ملاحظه و تطبیق نمائیم، بدست میآید كه مراد از مَن شَآءَ اللَهُ (آن افرادی كه خداوند ارادۀ مردن آنها را نكرده است) همان وجه الله است.(2)
نتیجه: مخلَصین، فارغ از حیات برزخی و حضور در محضر قیامتاند.
گفتیم که در جریان نفخ صور اول، همه میمیرند جز گروهی اندک. چنانکه فرمود: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِی السَّمَـٰوَ'تِ وَ مَن فِی الارْضِ إِلَّا مَن شَآءَ اللَهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْرَی' فَإِذَا هُمْ قِیَامٌ یَنظُرُونَ.[68/زمر]
این گروه اندک، تنها یک مرگ دنیوی دارند و بنا بر آیه یادشده، از رخداد صعقه یا فزعی که در پی نفخه اول، منجر به مرگ همگان میشود، در امانند. از سویی، ذیل آیه میفهماند که حکم قیام و حضور در نزد پروردگار، شامل این گروه اندک نمیشود بلکه مختص کسانی است كه در نفخ صور اوّل مردهاند، و اینانند كه بواسطۀ نفخ صور دوّم كه نفخ احیاء و زندگی است، زنده میشوند و در برابر پروردگار حضور پیدا میكنند. تا اینجا از این آیه میتوان این نتیجه را گرفت که یک عده هستند که در قیامت حاضر نمیشوند. حال باید ببینیم اینها چه کسانیاند؟
اگر این آیه را کنار آیهای دیگر از قرآن بگذاریم که میگوید: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ. (127/صافات):[همه آنها در قیامت حاضر میشوند مگر بندگان مُخلَص]،آنگاه فهمیده میشود که مراد از «مَن شَآءَ اللَهُ »كه نمیمیرند، كسانی هستند كه در قیامت حضور ندارند؛ یعنی مُخلَصین.
نتیجه اینکه مخلَصین، مصداق افرادی هستند که از مرگ حاصل از نفخه اول در امانند. و چون میدانیم که نفخه اول و دوم در عالم برزخ رخ میدهد، نتیجه میگیریم که آنها، گذشته از حیات برزخی، از حضور در عرصه قیامت نیز فارغاند. اما اینکه کجا هستند پاسخ این است که مخلصین به واسطه اینکه و پس از مرگ دنیوی، بیآنکه این دو مرحله را طی کنند و آماده شوند برای حساب و کتاب روز میزان، به بهشت عدن الهی داخل میشوند.
پینوشتها:
1. اسرافیل، یکی از ملائکه مقرب درگاه حق است، که گفتهاند یکی از هشت حامل عرش خداست. ماموریت عمده وی، افاضه حیات و دمیدن در صور است. این واژه عبری، مرکب است از اسرا به معنای "بنده" و ایل به معنای "خدا".(برگرفته از: اعلام قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن)
2. معادشناسی، علامه حسینی طهرانی، ج4