حاشیهنگاری نمایش «فصل شیدایی»
در حاشیه نمایش «فصل شیدایی» که این روزها در کیلومتر 2 جاده لشگرک اجرا میشود:
شبهای جمعه، شبهای چشمانتظاری است؛ شبهای بیقراری و بیتابی. شبهای انتظار برای شنیدن مژدهای که تا انسان بود و ملک، آفرینش منتظر آن است. شبهای دعا و تضرع به بارگاه عدل الهی برای «فرج» که فرج همه مخلوقات در گروی آن است.
دومین شب جمعه رمضان 94، تهران باز هم میزبان فصل شیدایی است. در شمالیترین و شرقیترین نقطه شهر، بر بامی که میتوان از آنجا تمام محلههای این شهر کلان را دید و برای هر نقطهاش در ذهن، نسخهای پیچید و قصهای ساخت و حدسی زد.
در کدام گوشه از این شهر بزرگ برای تعجیل در فرج دعا میشود؟ کجاها اشکی برای دوری از مولایی که بزرگ است و پاک و کامل، ریخته میشود؟ چهکسی کاری میکند که دل امام زمانش را شاد و خشنود سازد؟
چشم بهسمت نمایش فصل شیدایی میچرخانم، سیاهه جمعیت که این بار در حدود 5هزار نفر هستند، کنار هم، پهلو به پهلو نشستهاند و نمایش را میبینند. اینکه چگونه عالم هستی خلق شد و بعد از آن، مخلوقات از جمادات و نباتات و دریاها و گوهر انسان و فرشتگان و بهشت و دوزخ.
قصهها پشت سر هم آغاز میشوند و به پایان میرسند و هر بار تأکید میکنند که برای رسیدن به خدا باید توسل کنیم به پیامبر(ص) و پنج تن و اهل بیت(ع). اصلاً شرط رسیدن به حریم امن خداوندی و تنها راه نجات و رهایی، همانها هستند که آدم ابوالبشر، نوح نبی، ابراهیم خلیل و موسی و عیسی، با توسل به نامشان بر مصائب چیره شدند. پیش از آنکه وجود پنج تن(ع) خاکی شود و به چشم آدمیان رویت، دستگیر آنهایی بودند که هرکدامشان قومی را رهبری کردند و تمدنی را ایجاد.
هزاران نفر از مردمی که کنار دلمشغولیهای زندگی خود دغدغه دین و فرهنگ هم دارند، بهترتیب قصههای «فصل شیدایی» را میبینند و در دل این سوال را به خود پاسخ میدهند که تا چهحد به باورهای دینی و اعتقادی که با آن بزرگ شدهاند «ایمان عملی» دارند. بیتعارف، شاید برخی از ما مصداق «یا آیها الذین آمَنوا آمِنوا» هستیم و باید کنار حرف، عمل را هم بیابیم. این تذکری است نهفته در فصل شیدایی که گفته میشود و باید آویزه گوشهایمان کنیم.
داستانها همچنان پشت سر هم روایت میشوند و در آخر، نوبت به بخش پایانی و ظهور منجی(عج) میرسد. به پشت صحنه میروم و از نزدیک تکاپوی بچههای «فصل شیدایی» را میبینم. صدایی میآید و نهیب میزند؛ «گروه بخش ظهور آماده، گروه بخش ظهور، آماده!». برخی با لباسهای متحدالشکل مخصوص نمایش و برخی با لباسهای شخصی آماده میشوند تا با دستور کارگردان در صحنه حاضر شوند و هر یک براساس وظیفهای که دارند، آیتم پایانی نمایش را بازی کنند.
بازیگری هم پرچم سبز به دست، روی اسبی نشسته و از تاریکی فضا بهره میبرد و روی تلی از خاک میایستد تا در زمان مناسب، عوامل نور، نوری روی او بتابانند و مردم، بیش از هر وقتی لذت ظهور منجی(عج) را درک و احساس کنند.
و در پایان، جمع پرشمار از مردان و زنان و جوانان و کودکانی که از تهران و اطراف آن برای دیدن «فصل شیدایی» آمدهاند، به بازیگران نمایش اقتدا میکنند؛ خودجوش و بیآن که کسی به آنها گفته باشد، همانند بازیگران حاضر در صحنه، دستهایشان را بالا میبرند و دعای فرج را با صدای بلند میخوانند.
این پایانی است خوش بر دو ساعت چشمانتظاری مولایی که گاه از غم گناهان ما سخت میگرید، باشد که او را از خویش خرسند کنیم: «اللّهم کن لولیّک الحجّةبن الحسن» ... .
منبع: تسنیم/ جواد شمس