تبیان، دستیار زندگی
اگر خسته شده اید و دل تان تغییر می خواهد ، لازم نیست پول زیادی هزینه کنید ، با من و همسرم همراه شوید....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسن فرامرزی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در 55 سالگی ، 35 ساله شوید!


اگر خسته شده اید و دل تان تغییر می خواهد ، لازم نیست پول زیادی هزینه کنید ، با من و همسرم همراه شوید....

زن و شوهر

یک: شب هنگام روز پنجشنبه است.  من و همسرم از تماشای در و دیوار خانه خسته شده ایم،  البته همچنان سعی می کنیم به  نکته تازه و چشمگیری از در و دیوار خانه مان برسیم اما چیزی به چشم مان نمی آید. همسرم یکی از آن آه های مخصوص اش را می کشد. سر و کله این آه ها وقتی پیدا می شود که همسرجان حوصله اش خیلی سر رفته باشد. آه عجیب و غریبی است، حتی به یک معنا می شود گفت یک فرا آه است، یک جور آه که بوی گریه می دهد. این جور آه های غلیظ به یک زنگ اخطار شدید می ماند و من در طول سال های زندگی مشترک خوب فهمیده ام این آه ها را کاملا باید جدی گرفت و اگر سریع ترتیب اثر  داده نشود ممکن است خرابی های زیادی به بار بیاورد.

بلافاصله به همسرم پیشنهاد می کنم برویم بیرون کمی قدم بزنیم. انتخاب محل قدم زدن  هم با همسر. چهل دقیقه بعد از آن فرا آه  غلیظ و تحمل یک خیابانگردی اجباری حالا ما در پارک قیطریه ایم و راه می رویم. پارک فضای چندان بشاشی ندارد. درختان چنان به خواب رفته اند که هر آن آدم انتظار دارد صدای خر و پف کردن هایشان را هم بشنود. دوست دارم به خاطر همسرم هم که شده چندتایی شان را بیدار کنم تا گول بخورند و فکر کنند  بهار شده، پس به شکوفه بنشینند و ما را هم از این حال و هوا بیرون بیاورند اما دلم نمی آید. خسته اند پس بگذار بخوابند. یک خواب خوب برای بیداری بشاش و به موقع در بهار لازم است.


دو: اما در ادامه دیدن یک اتفاق کوچک در این پارک در این وقت شب، فضای ذهنی من و همسرم را عوض می کند. گاهی برای این که حال مان خوب شود نیازی نیست مثلا بلیط های 100 هزار تومانی حال خوب کنی فلان کنسرت دست مان باشد. لازم نیست همیشه ردیف اول بنشینیم که حال مان خوب شود. یک مرد میانسال که 50 – 55 ساله می زند حال ما را خوب می کند. هیچ کلمه ای بین ما و آن مرد رد و بدل نمی شود. اصلا  آن مرد یک هزارم درصد هم احتمال نمی دهد وقتی که به کار خودش مشغول بوده و اصلا ما را ندیده، حال دو نفر آدم را در این شهر که یک ساعت پیش با یک فرا آه اخطارکننده از خانه شان بیرون زده اند خوب کرده باشد.

باید سعی کنیم سرحال و جوان بمانیم تا بتوانیم پا به پای فرزندانمان جوانی کنیم وگرنه از هم دور می شویم

سه: قضیه از این قرار است که در بخشی از پارک، مردی در زاویه ای که پشت به ماست با نوجوانی پینگ پنگ بازی می کند. ما چون صورت مرد را نمی بینیم از عکس العمل هایی که در بازی دارد و بدن قبراق و سرحالش حدس می زنیم

30 – 35 سال باید داشته باشد، مرد  مثل یک دوست مدرسه دبیرستان با پسرش پینگ پنگ بازی می کند، معلوم است از سر رفع تکلیف بازی نمی کند و بازی را جدی گرفته است.  وقتی ما می چرخیم و زاویه مان نسبت به میز پینگ پنگ و جاگیری دو بازیکن عوض می شود با شگفتی تمام می بینیم که مرد حدودا 55 – 50 سالی دارد اما انگار که بدنش متعلق به یک جوان 35 – 30  ساله است. عکس العمل های بسیار چابک، تناسب اندام و ورزیدگی عضلات چنین تصویری را در ذهن ما ایجاد می کند.


چهار: دیدن این صحنه جرقه سوژه ای را برای نوشتن یک مطلب در ذهن من بیدار می کند و مسیر حرف های من با همسرم به این سمت می رود که چقدر خوب است پدر و مادرها، بدن هایشان را برای فرزندان شان جوان و بشاش نگه دارند.  همسرم می گوید این سال ها فرزندان بسیار دیرتر وارد زندگی های مشترک می شوند. اگر مثلا سه چهار دهه پیش اختلاف سنی پدر و مادر با اولین فرزندشان 17 – 18 سال بود امروز اختلاف سنی پدر و مادرها با اولین و آخرین فرزندشان در خوشبینانه ترین حالت از 30 شروع می شود و تا 40 و 50 هم می رسد. اتفاقی که این جا می افتد این است که خیلی وقت ها عملا وقتی فرزند ما به دنیا می آید و می خواهد تازه بداند چه کسی است و کیست و برای چه به دنیا  آمده یعنی نوجوانی را پشت سر بگذارد یکی یا هر دو والد خود را از دست می دهد چون والد یا والدین او در آغاز نوجوانی فرزندشان به مرز 60 سالگی رسیده اند.


پنج: نکته مهمی که دیدن مردی که با فرزند نوجوان خود در پارک پینگ پنگ بازی می کرد در ذهن من ایجاد کرد این بود؛ حال که ما به هر دلیل نمی توانیم کودکان خود را زودتر وارد زندگی مشترک مان کنیم  کاری که می توانیم انجام دهیم این است که دست کم از بدن هایمان مراقبت بیشتری  کنیم تا آن ها به دنیا نیامده مجبور نباشند جایی برای ما در خانه سالمندان رزرو کنند.


شش: البته بخشی از  مواجهه ما با بیماری ها گریزناپذیر است.  معلوم است که نمی توان مسایل ژنتیکی و تبعات زندگی در کلانشهرها و فضاهای صنعتی را انکار کرد اما بخش مهمی از سلامتی ما می تواند در اختیار خودمان باشد. به عبارت دیگر وقتی زن و مردی با هم ازدواج می کنند یا حتی پیش تر از آن به هر میزان که روی سلامتی جسمی و ذهنی خود سرمایه گذاری می کنند این سرمایه گذاری اندوخته ای برای فرزندان آن ها هم خواهد بود. مادری که از سلامت ذهنی و روانی برخوردار است در واقع اندوخته ای بزرگ را پیشکش فرزند یا فرزندان خود می کند و فرزندان خود را از این موهبت برخوردار می کند چون او حوصله مواجهه با مسأله یا مسایل آن ها را خواهد داشت. مادر یا پدری که خود را عادت داده اند که ورزش های منظمی داشته باشند علاوه بر آن که نتایج لحظه ای – آنی این ورزش را در زندگی شان می بینند این ورزیدگی جسمی و روانی را به مثابه یک اندوخته مهم به حساب فرزند یا فرزندان خود هم واریز می کنند.

حسن فرامرزی

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط:
مهارت های مورد نیاز زندگی سالم
روحتان ناآرام است؟ خودتان درمانش کنید!
وقتی غم هجوم می آورد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.