تبیان، دستیار زندگی
محبوبیت قشر هنرمند در جامعه ما موضوع تازه ای نیست. ایرانیان از قدیم الایام به هنر علاقه داشته اند و هنر دوستی را در زندگی روزمره خود داشته اند. اما گاهی از اوقات هنر با مواردی اجتماعی و فرهنگی ممزوج می شود و اشکال جالبی از رفتارهای اجتماعی را نمایان می کن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سهم فقرا از مرگ پاشایی

(با نگاهی به مرگ مرتضی پاشایی)

محبوبیت قشر هنرمند در جامعه ما موضوع تازه ای نیست. ایرانیان از قدیم الایام به هنر علاقه داشته اند و هنر دوستی را در زندگی روزمره خود داشته اند. اما گاهی از اوقات هنر با مواردی اجتماعی و فرهنگی ممزوج می شود و اشکال جالبی از رفتارهای اجتماعی را نمایان می کند. گاهی هم هنر بهانه ای است برای تبلور احساسات جمعی و وسیله ای برای گردهمایی های شبانه.

فاطمه ناظم زاده - بخش اجتماعی تبیان

مرگ پاشایی

آنچه مشخص است اینکه گاهی وقایع و اتفاقاتی که برای یک هنرمند رخ می دهند، به شهرت و محبوبیت او می افزایند. حتی اگر آن هنرمند به لحاظ حرفه ای، در رتبه ای پایین تر نسبت به همکارانش قرار داشته باشد. اما یک حادثه یا اتفاقی تلخ و یا شیرین بر شهرت یک فرد دامن می زند و ممکن است یک فرد معمولی را یک شبه به یک اسطوره تبدیل کند.

احتمالا نام مرتضی پاشایی برای اغلب مردم تا یک ماه پیش، نام آشنایی نبود. حتی برای مخاطبان پر و پا قرص برنامه ماه عسل هم جالب بود که بدانند تیتراژ ابتدای این برنامه را پاشایی خوانده است و همه اینها نکاتی بود که عده زیادی از مردم تازه متوجه آنها شده اند. انچه موجب شد تا توجه عده زیادی از مردم و به طور کلی افکار عمومی جامعه به سمت پاشایی جلب شود، موضوع بیماری این خواننده سی ساله بود که به سرعت رسانه ای شد. هرچند قبل از بستری شدن وی، باز هم مساله درگیری این جوان با سرطان، عاملی مورد توجه برای عده ای از مخاطبان بود تا در کنسرت های او شرکت کنند و یا تمایل به خریدن سی دی های او را داشته باشند. البته باید این نکته را هم ذکر کرد که پاشایی با نحوه خواندن و محتوای اشعارش هم موفق به جلب نظر مردم شده بود اما موضوعی که قطعا همه ما به ان معترف هستیم اینکه در کشور ما خوانندگان زیادی هستند که هنر فوق العاده ای دارند و هرگز به بخشی از شهرت پاشایی هم دست پیدا نکرده اند. این موضوع نشان میدهد که یک پدیده اجتماعی وجود دارد و یک خصلت اجتماعی که موجب چنین عکس العملی از مردم می شود.

به راستی چرا ما چنین مردمانی هستیم که وقتی حادثه ای تلخ برای فرد خاصی خصوصا در حیطه هنر، رخ می دهد به سمت او تمایل بیشتری پیدا می کنیم. یااینکه اصولا باید خوانش دیگری از این داستان داشته باشیم

به راستی چرا ما چنین مردمانی هستیم که وقتی حادثه ای تلخ برای فرد خاصی خصوصا در حیطه هنر، رخ می دهد به سمت او تمایل بیشتری پیدا می کنیم. یااینکه اصولا باید خوانش دیگری از این داستان داشته باشیم.

تصور کنید اگر یکی از نزدیکان و عزیزان ما از دنیا بروند در محل مرگ آن عزیز حضور پیدا کنیم و دسته جمعی اوازی بخوانیم و عده ای هم کف بزنند...آیا این برای ما خوشایند است؟

دیدن این تصاویر این ذهنیت را ایجاد می کند که عده ای که خود را جزو علاقه مندان به هنر محسوب می کنند احتمالا تعریف و درک درستی از مقوله مرگ ندارند و یا اینکه تصور می کنند اگر جوانی سی ساله از دنیا می رود برای بیان احساسات خود باید اشعار او را بخوانند و کف هم بزنند. در حالیکه این رفتار در هیچ جامعه ای پذیرفته نیست. چه رسد به جامعه ما که وابستگیهای اجتماعی و بروز احساسات در تجربه مرگ یک عزیر،نسبت به جوامع دیگر، پررنگ تر و شدیدتر است. بنابراین این سوال در ذهن ایجاد می شود که به راستی مردم در چنین شرایطی در جستجوی چه چیزی هستند؟

در شرایطی که در ایام محرم قرار داریم شاید هر یک از ما بارها شاهد این صحنه بوده ایم که برخی از افراد نسبت به ایجاد ترافیک توسط تکیه ها عزاداری و دسته جات معترض بودند در حالیکه برای مراسم تشییع مرتضی پاشایی جمعیت بسیار زیادی در خیابان حافظ تجمع کرده بودند که این امر موجب ترافیکی سنگین در خیابانهای اطراف بود و در این شرایط کسی معترض به ایجاد ترافیک نیست و مردم معتقدند که به خاطر علاقه مندی به هنر و قشر هنرمند و پاسداشت این مقام، بهتر است قدری هم ترافیک و سایر مسائل را تحمل کنند. برای زنده یاد پاشایی، چندین شب متوالی، مردم در سرتاسر ایران اقدام به روشن کردن شمع کردند و گرد هم جمع شدند و هزینه زیادی بابت شمع هایی شد که همه آنها سوختند و آب شدند و هیچ کس به این جماعت نگفت که هزینه این شمع ها را به فقرا دهید که قطعا این اقدام برای روح آن مرحوم هم شادی بخش است.

اینکه مردم ما آنقدر نوع دوست هستند که مرگ یک جوان هنرمند موجب برانگیخته شدن یک شور دسته جمعی در میان آنها می شود، نکته خوب و ارزنده ای است اما شایسته تر این است که علاوه بر بروز احساسات و عواطف به این موضوع هم قدری بیندیشیم که مرگ بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که فکرش را بکنیم

وقتی سخن از حج خانه خدا به میان میاید و یا نذری در هیئت های مذهبی می شود، عده ای معتقدند که بهتر است اینها را خرج فقرا کنیم. به راستی چه چیز موجب شده تا چنین تفکراتی در میان مردم به وجود بیاید جز اینکه یک جریان هدایت شده به دنبال این است که عقاید مذهبی و شعائر اعتقادی را در میان آنها سست کند و از میان ببرد.

اینکه مردم ما آنقدر نوع دوست هستند که مرگ یک جوان هنرمند موجب برانگیخته شدن یک شور دسته جمعی در میان آنها می شود، نکته خوب و ارزنده ای است اما شایسته تر این است که علاوه بر بروز احساسات و عواطف به این موضوع هم قدری بیندیشیم که مرگ بسیار نزدیکتر از آن چیزی است که فکرش را بکنیم و این می تواند موضوعی سازنده برای تک تک جوانانی باشد که به این هنرمند علاقه داشتند نه اینکه به گونه ای رفتار کنند که گویا موضوع مهمی به نام مرگ هم برای عده ای از مردم، یک پدیده فانتزی و رمانتیک محسوب می شود که به این بهانه در خارج از ایران هم دور هم جمع شوند و شمعی روشن کنند و شعری بخوانند و رسانه های خارجی هم این تصاویر را پخش کنند. خوب است که قدری واقع بینانه تر به زندگی و مسائلی که در آن رخ می دهد، نگاه کنیم تا هر اتفاقی برای ما درس های موثر و مفیدی را به همراه داشته باشد.


آیا حامد زمانی نون به نرخ روز خور است ؟

پاپ های خیابانی !

سونامی سرطان؛ از شوخی تا واقعیت!