منطق گفتگویی میخائیل باختین
نویسنده این کتاب که خود نیز از نظریهپردازان نامی ادبیات است در این اثر چیزی مابین گزیده آثار و شرح و تحشیه فراهم کرده است.
باختین،میخائیل،1391،منطق گفتگویی میخاییل باختین، نویسنده: تزوتان تودوروف، ترجمه ی داریوش کریمی،تهران: نشر مرکز،چاپ دوم،184 صفحه
باختین از بزرگترین و اثرگذارترین نظریهپردازان ادبی در سده بیستم و از برجستهترین اندیشمندان در گستره علوم انسانی شمرده شده است.
نویسنده این کتاب که او نیز خود از نظریهپردازان نامی ادبیات است در این اثر چیزی مابین گزیده آثارو شرح و تحشیه فراهم کرده است: مهمترین قطعههای آثار عمده باختین را عیناً نقل کرده و در خلال آنها به شرح و بسط و تفسیر و توضیح آن قطعهها پرداخته است، به گونهای که نزدیک به نیمی از کتاب، نوشتههای خود باختین است.
تصویری که سرانجام برای خواننده ترسیم میشود چهره درخشان اندیشمندی است که برخی از بدیعترین، بکرترین و تفکرانگیزترین اندیشههای مطرح در ادبیات و انسانشناسی فلسفی و زبانشناسی امروز را برای نخستین بار بیان کرده است.
میخائیل باختین را میتوان به دو دلیل با فراغ خاطر ستود: به دلیل اینکه وی برجستهترین اندیشمند شوروی در گستره علوم انسانی است و نیز به دلیل اینکه بزرگترین نظریهپرداز ادبیات در سده بیستم است. این دو عنوان به واقع به نوعی به هم وابستهاند، البته نه به این معنا که لزومآ باید شهروند شوروی بود تا در نظریه ادبی بر دیگران پیشی گرفت (هرچند سنت روس در این عرصه شاید غنیتر از سنت ممالک دیگر باشد)، بلکه به این معنا که نظریهپرداز معتبر ادبیات باید حوزههای نظری دیگری جز ادبیات را هم در حیطه توجه خود قرار دهد؛ تخصص وی در این نیست که متخصص در عرصه خاصی است، به عکس علاقه و توجه به ادبیات شیاد پیشنیازی باشد برای تخصصیافتن در حوزه علوم انسانی. و این مسلماً در مورد باختین صدق میکند. او که ابتدا به تحقیق در متون (به وسیعترین معنای آن، یعنی فراتر از ادبیات) مشغول بود، ناچار شد برای آنکه نظریات خود را تقویت کند، در عرصههای نظری روانشناسی و علوم اجتماعی مطالعه کند و از این رهگذر توشه برگیرد. در بازگشت از این عرصهها باختین به دیدگاهی واحد و منسجم از کل حوزه علوم انسانی مجهز شد، وحدتی که بر یکسانی مصالح این علوم، یعنی متون و یکسانی روشهای این علوم، یعنی تفسیر استوار بود.
باختین به طور اخص به علوم مربوط به زبان توجه نشان داد. در اوایل دهه بیست دو جریان متقابل در این عرصه متداول بود؛ از یکسو نقد سبکشناختی که فقط به بیان فردی اهمیت میداد و از سوی دیگر زبانشناسی ساختارگرای سوسوری که به تازگی ظهور کرده بود و به های در حاشیه قراردادن حیطههای دیگر زبان، لانگ یعنی صورت دستوری مجرد را در مرکز توجه قرار میداد. آنچه توجه باختین را برمیانگیخت در میانه بیان فردی و صورت مجرد گفته شده قرار داشت؛ گفتار انسانی به مثابه محصول عمل متقابل لانگ و زمینه این گفتار، زمینهای که به تاریخ تعلق دارد.
باختین به طور اخص به علوم مربوط به زبان توجه نشان داد. در اوایل دهه بیست دو جریان متقابل در این عرصه متداول بود؛ از یکسو نقد سبکشناختی که فقط به بیان فردی اهمیت میداد و از سوی دیگر زبانشناسی ساختارگرای سوسوری که به تازگی ظهور کرده بود و به های در حاشیه قراردادن حیطههای دیگر زبان، لانگ یعنی صورت دستوری مجرد را در مرکز توجه قرار میداد.
رمان بیش از هر نوع ادبی دیگر با این کیفیت چندآوایی همراهی دارد و باختین بخش اساسی مطالعات خود را مصروف آن میکند. وی سبکشناسی رمان را در مرکز توجه قرار میدهد، به گونهای که بتواند به طور همزمان هم ساختارهای ایدئولوژیکی رمان را آشکار کند و هم تصویری نافذ از تکامل نثر روایتی در اروپا ارائه دهد. سیر این تکامل تحت سیطره تقابل دائمی و همواره متغیری است که بین دو گرایش، یکی به سوی وحدت و دیگری به سوی تنوع و جدایی جریان دارد. بعدها باختین دامنه تحقیقات خود را گسترش میدهد و به مطالعه الگوهای مکانی ـ زمای میپردازد که مشخصه زیرنوعهای مختلف روایتی هستند. او از این طریق بررسی ساختارهای مایههای اثر را به سبکشناسی رمان میافزاید. بدینسان باختین به ایجاد و توسعه آنچه میتوان «بوطیقای گفتار» نامید، دست مییازد.
سرانجام کشش به سوی تنوع و جدایی است که تقابل گفتهشده را به سود خود به پایان میبرد و برجستهترین دستاورد آن رمانهای داستایفسکی هستند. این رمانها نه تنها موضوع اولین کتاب باختین، بلکه منشأ دائمی الهام و اندیشه برای وی هستند. از این رو است که مطالعه باختین در مورد رمان به شکلی از انسانشناسی تبدیل میشود و نظریه ادبیات بار دیگر به دلیل دستاوردهای قابل توجه از مرزهای خود تجاوز میکند. این انسانشناسی حول همان مجموعه ارزشهایی به بیان درمیآید که از نظر باختین در ادبیات، فرازبانشناسی و روششناسی علوم انسانی را در سیطره خود دارند؛ آنچه همواره و قبل از هر چیز موجود است، شدن و ناتمامماندن و گفت و شنود است. فراموش نکنیم که واژه «مسئله» یا یکی از مترادفهای آن به کرات در عناوین آثار عمده باختین ظاهر میشود؛ مانند مسائل نظریه ادبی داستایفسکی، مسائل ادبیات و زبانشاناسی، مسئله متن و ... .
فهرست مطالب
فصل اول: زندگینامه
فصل دوم: معرفتشناسی علوم انسانی
فصل سوم: گزینشهای اساسی
فصل چهارم: نظریه گفتار
فصل پنجم: بینامتنی
فصل ششم: تاریخ ادبیات
فصل هفتم: انسانشناسی فلسفی
اندکی درباره ی تزوتان تودوروف:
تودوروف در سال 1939 میلادی در شهر صوفیه بلغارستان به دنیا آمد. وی فعالیت ادبی اش را با ترجمه متونی از نویسنده های فرمالیست روس همچون بوریس آیخن باوم، ویكتور اشكلوفسكی و رومن یاكوبسن آغاز و با همكاری ژرار ژنت، مجموعه «بوطیقا» را منتشر كرد.
وی در سال های دهه 60 قرن گذشته میلادی و ابتدای سال های دهه هفتاد برای مجله «تل كل» كه بیشتر بزرگان ادبی آن روز فرانسه (افرادی چون رولان بارت و ژولیا كریستوا) با آن همكاری داشتند، می نوشت و نقشی نیز در تحولات فرهنگی آن سالیان فرانسه ایفا كرد. وی سپس به موضوع ساختارگرایی ادبی علاقه مند شد و نخستین كتابش را به نام «نظریه ادبی، متن هایی از فرمالیست های روس» در سال 1966 منتشر كرد؛ اما چند سال بعد به موضوع «بوطیقا» روی آورد و «بوطیقای نثر» را كه از معروف ترین آثار اوست، در سال 1971 به انتشار رساند. بعدها به تاریخ و سیاست علاقه مند شد و سال های اخیر را بیش تر به مطالعه در حوزه های سیاسی پرداخته است.
تودوروف تا به امروز بیش از 25 عنوان كتاب منتشر كرده است.
منابع:
انسان شناسی و فرهنگ
روزنامه ایران