تبیان، دستیار زندگی
یونس شکرخواه که در سن 55 سالگی پدر علم روزنامه نگاری آنلاین ایران محسوب می شود، به تازگی با دریافت جایزه بین المللی دکتر حمید نطقی بار دیگر توانایی هایش در عرصه ارتباطات را به نمایش گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقدیر از پدر روزنامه نگاری آنلاین

گفتگو با یونس شکرخواه به بهانه دریافت جایزه "دکتر حمید نطقی"


یونس شکرخواه که در سن 55 سالگی "پدر علم روزنامه نگاری آنلاین ایران" محسوب می شود، به تازگی با دریافت جایزه بین المللی دکتر حمید نطقی بار دیگر توانایی هایش در عرصه ارتباطات را به نمایش گذاشت.

یونس شکرخواه

دایره ارتباطات یونس شکرخواه به اندازه ای است که حتی بعد از دریافت جایزه " دکتر حمید نطقی" خود را موظف می داند به تک تک پیام هایی که از طرف دوست دارانش در فضای مجازی برایش ارسال می شود پاسخگو باشد و همین ویژگی دکتر شکرخواه است که او را به استادی دوست داشتنی تبدیل می کند.

یونس شکرخواه 2 تیر سال 1336 در مشهد به دنیا آمد. او دارای کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی، کارشناسی ارشد ارتباطات و دکترای علوم ارتباطات است. او فعالیت‏ حرفه‌‌ای روزنامه‌نگاری خود را از سال 1360 با ترجمه مقاله‌ای برای روزنامه اطلاعات آغاز کرد و از سال 85 تا کنون سردبیری همشهری آنلاین را برعهده دارد.

در 27 مهر ماه جایزه بین‌الملی دکتر حمید نطقی - پدر روابط عمومی ایران - در یازدهمین کنفرانس بین‌المللی روابط عمومی ایران، به دکتر یونس شکرخواه، پدر علم روزنامه‌نگاری آنلاین اعطا شد.

بخش هایی از گفتگوی ایسنا با یونس شکرخواه را بخوانید:

یکی از ویژگی‌های بارز شما دایره ارتباطتان با آدم‌های مختلف است؛ فلسفه شما در این رابطه‌ها چیست؟

من یک فلسفه ساده در ارتباطاتم دارم و آن به رسمیت‌شناختن دنیای آدم‌هاست. وقتی آدم‌ها درِ دنیایشان را به روی تو باز می‌کنند، باید آن را به رسمیت بشناسی. البته وقتی کسی اجازه می‌دهد وارد دنیایش بشوی به این معنی نیست که دنیای او را بپذیری؛ در واقع تو اجازه گشت‌زدن در این دنیا و عبور از آن را داری. من به رابطه، دیالوگی و گفت‌وگویی نگاه می‌کنم، نه تایید دوسویه.

نکته بعدی این است که در ارتباط، دیگری را جزئی از خود بدانی یعنی خودت را جای او بگذاری یا فکر کنی اگر خواهر، برادر یا فرد نزدیکی به تو بود، چگونه با او برخورد می‌کردی. اگر از این منظر نگاه کنی، مجبوری ارتباط درستی برقرار کنی و حق هم همین است. وقتی با شما گفت‌وگو می‌کنم باید از خودم بپرسم آیا اگر تلخی کنم یا حرف خاصی بزنم، آیا حاضرم این رفتار را با پسرم هم داشته باشم؟  نگاه به آدم‌ها باید انسانی باشد، نه ابزاری.

اگر کسی شمّ کار روزنامه‌نگاری را داشته باشد با آموزش می‌توان چیز خوبی درآورد. این شم خیلی مهم است؛ چون اگر نباشد، آموزش هم فایده ندارد. کسی که این شم را دارد برای یادگرفتن و انجام کاری زور نمی‌زند

استاد! ریشه این نگاه شما به دنیا و ارتباط کجاست؟

من به یک چیزهایی اعتقاد دارم. این چیزها هستند که زندگی آدم را می‌سازند. یکی از مهم‌ترین آنها پدر و مادر و خانواده هستند. فکر می‌کنم خانواده و به قول معروف «سر سفره پدر و مادر نان‌خوردن» بسیار مهم است و خدا را بابت خانواده خوبم شاکرم. نکته بعدی، محیطی است که بر انسان عارض می‌شود که می‌تواند یک ثروت عجیب باشد. گاهی که دوستان لطف دارند می‌گویم شاید فقط کمی تلاش بیشتر کرده باشم. اگر این همه آدم با ویژگی‌هایی که همگی ثروت‌های بزرگی هستند کنارت باشند، حتما تاثیر می‌پذیری.

مهم این است که کنار این آدم‌ها که قرار می‌گیری خجالت نکشی، بازویشان را ببوسی، یاد بگیری و حتما قدردان باشی؛ بنابراین یونس شکرخواه تنها نیست. او به اضافه همه اینها اگر توانسته باشد کاری کند، یونس شکرخواه است که کمی چاشنی سخت‌کوشی و گزیده‌گرانه برخوردکردن و دست‌ به سینه‌بودن برای یادگیری را هم داشته و یواش یواش صدای عمل از گفتار بلندتر می‌شود. این قدرشناسی خیلی خوب است و خوشحالم که داشته‌ام. بعد هم که خب آدم ازدواج می‌کند و من در این زمینه هم شانس داشتم. اینکه همسرت تو را بفهمد. نه اینکه مشکلاتت را حل کند، فقط اینکه تو را بفهمد بسیار مهم است و من از این بابت سپاسگزارم.

چه چیزی شما را بیش از همه اذیت می‌کند؟

معیارهای دوگانه. اینکه کسی دروغ بگوید یا جوری وانمود کند که نیست. مثل آدمی که پول دارد اما وانمود می‌کند از نظر مالی اوضاعش خراب است. این نگاه، تضاد عمیقی با نوعی دارد که من نگاه می‌کنم. چیز دیگری که اذیتم می‌کند، «نداشتن» است. نداشته‌ها من را اذیت می‌کنند. حالا ممکن است این نداشتن را در صورت یک بچه یتیم ببینم یا در صورت نوازنده دوره‌گردی که به او پول نمی‌دهند یا حتی کسی که پایش را در جبهه جا گذاشته است؛ این کسری و کمبود و فقر بی‌رحمانه. به نظر من فقر در روابط هم مشکل است. در مورد باقی چیزها من پوست‌کلفت هستم.

یونس شکرخواه

صحبت به آینده و آرزوها می‌رسد.

من آرزوهای عجیب و غریب ندارم؛ اینکه ماشین آنچنانی و ویلا و خانه داشته باشم ... من هنوز اجاره‌نشینم. آینده، مبنای کار من نیست. معمولا به این نگاه می‌کنم که چه چیزی پشت سرم گذاشته‌ام. در یک روز آیا رابطه مناسبی با افراد داشته‌ام؟ آیا روزم خوب به پایان رسیده؟ آیا یادی که از من می‌شود به خوشی است یا تلخی؟ آیا وقتی به پشت سر نگاه می‌کنم می‌گویم کاش به دنیا نمی‌آمدی؟ میراثی که به جا می‌گذارم برایم مهم است چون معتقدم «میراث خوب به‌جاگذاشتن» هیچ فرقی با «آینده را ساختن» ندارد و امیدوارم بتوانم این کار را بکنم.

آرزوی معنوی چطور استاد؟

کمی فکر می‌کند و می‌گوید: نمی‌دانم گفتن این درست است یا نه؟ از یک سفر غیرمترقبه به کربلا می‌گوید. اینکه برای تعویض ضریح امام حسین (ع) آنجا بوده. از انرژی و فضای آن محیط عجیب. اشک گوشه چشمانش جمع شده. می‌گوید: من سفرهای زیادی به خیلی جاهای دنیا رفته‌ام، خیلی زیاد، ولی این سفر خیلی عجیب بود. این مکان به نظرم جای عجیبی است. آدم را منقلب می‌کند. وقتی فکر می‌کنی چطور هفتاد و سه چهار نفر آدم مسیر تاریخ را عوض می‌کنند ... انگشتری هم آنجا نصیب ما شد که گفتند از سنگ بالای قبر امام حسین است. این هم خیلی جالب بود، مثل خیلی چیزهای دیگر آن سفر. مثل اینکه مدام غذای مضیف حضرت علی در نجف و غذای حضرتی در کربلا به ما می‌رسید. دوست دارم یک بار دیگر این سفر را بروم.

درباره بزرگ‌ترین مشکل روزنامه‌نگاری که می‌پرسم با تاکید سه‌باره می‌گوید «آموزش» و البته منظورش را از این آموزش روشن بیان می‌کند:

اینکه می‌گویم آموزش، نه به این دلیل که معلم هستم؛ چون روزنامه‌نگار هم هستم و انواع ژانرها را هم تجربه‌ کرده‌ام. بر اساس تجربیاتم فکر می‌کنم که اگر کسی شمّ کار روزنامه‌نگاری را داشته باشد با آموزش می‌توان چیز خوبی درآورد. این شم خیلی مهم است؛ چون اگر نباشد، آموزش هم فایده ندارد. کسی که این شم را دارد برای یادگرفتن و انجام کاری زور نمی‌زند. آموزش برای کسی که شم دارد، کارها را سهل می‌کند. اگر آن شم و دانش بخشی را که قرار است در آن کار کنی داشته باشی دیگر انشاء نمی‌نویسی، خوب تُردنویسی می‌کنی، تکلیف تعلیق و رابطه لید و تیتر و بدنه خبر و پاساژها در خبرت معلوم است.

از طرفی در مورد استادان هم قطعا بهتر است کسانی باشند که کار آکادمیک و روزنامه‌نگاری را با هم انجام می‌دهند.

و دیدار با «دکتر دات»، نامی که برخی دوستان برای یونس شکرخواه برگزیده‌اند با چند عکس یادگاری و شوخی‌های همیشگی استاد به پایان می‌رسد.

فرآوری: زهرا فرآورده

بخش ارتباطات تبیان


منابع: ایسنا/ همشهری آنلاین

مطالب مرتبط:

آنچه اهل رسانه از استاد معتمدنژاد می‌گویند