تبیان، دستیار زندگی
می گویند دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت، ولی با مادرشوهرش کنار نمی آمد و هر روز با هم جر و بحث می کردند. عاقبت دختر سمی تهیه کرد تا به او بدهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بانوی اول خانه کیست؟

نسخه‌ای برای بحث‌های عروس و مادر شوهر


می‌گویند دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت، ولی با مادرشوهرش کنار نمی‌آمد و هر روز با هم جر و بحث می‌کردند. عاقبت دختر سمی تهیه کرد تا به او بدهد.


رابطه بین عروس و مادرشوهر

می‌گویند دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت، ولی با مادرشوهرش کنار نمی‌آمد و هر روز با هم جر و بحث می‌کردند. عاقبت دختر سمی تهیه کرد تا به او بدهد. دختر باید هر روز طبق سفارش داروساز، مقداری از آن را در غذای مادرشوهر می‌ریخت تا سم کم‌کم در وی اثر کند و در این مدت با او مهربان بود تا کسی شک نکند.

هفته‌ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر، دیگر از مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد بمیرد. خواهش می‌کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.

داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم، سم نبود، بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.

شیوه دیرینه

اختلاف با مادر شوهر، در فرهنگ‌های بسیاری از مردم جهان، به یک کلیشه اجتناب‌ناپذیر بدل شده که عروس‌ها را از همان ابتدا از مادرشوهر می‌ترساند. حقیقت این است که نه مادرشوهرها به آن غیرقابل تحملی مادرشوهر داستان‌ ما هستند که خواندید و نه عروس‌ها آنقدر سنگ‌دل؛ اما نکته مهم آن است که با هرکسی مهربانی و مدارا کنید، شک نداشته باشید که جواب می‌گیرید. این فکر ترسناک که بزودی دچار انتقام‌جویی مادر شوهر می‌شویم، آنقدر در دختران جوان ریشه دوانده که گاه دچار پیش‌داوری می‌شوند.

بعضی مادرشوهرها دوست‌داشتنی و شیرین هستند. این دسته از مادرشوهرها، زندگی خود را با همه تلخی و شیرینی‌هایش پشت سر گذاشته‌اند و تصمیم گرفته‌اند سختی‌هایی را که خود متحمل شده‌اند، بر زن دیگری روا ندارند. اگر چنین مادرشوهری دارید، به نیابت از بقیه عروس‌ها، با وی، حق‌شناسانه رفتار کنید و از خلق‌خوش وی، سوءاستفاده نکنید.

سهیلا که یک زن سی و پنج ساله است، در این باره می‌گوید: دختر بیست ساله‌ای بودم که یکی از هم‌دانشگاهیانم به خواستگاری‌ام آمد. وقتی مادرش شروع کرد به سوال کردن، خیس عرق شده بودم. آنقدر سرخ شده بودم که دلم می‌خواست هر لحظه از نزد مهمان‌ها بروم. فکر نکنید سرخی من از خجالت بود، من عصبانی بودم. فکر می‌کردم او می‌خواهد همه چیز را به هم بزند. او می‌گفت: دختر دانشجو چطور می‌خواهد شوهرداری کند؟ کاش می‌گفتم که خدا بزرگ است، اما بعد از همه سوالاتش، وقتی این را شنیدم، از کوره در رفتم و گفتم: تا حالا که توی خانه دانشجویی از شما دور بود، چه کسی از او مراقبت می‌کرد؟ اگر ازدواج کند که یکباره بی‌دست و پا نمی‌شود.

بعد هم از روی عصبانیت از اتاق رفتم و گفتم اصلاً نمی‌خواهم ازدواج کنم. آن‌ها هم ناراحت شدند و رفتند. بعدها من عذرخواهی کردم و به او گفتم: از شما ترسیده بودم. اما حالا با مادر شوهرم رابطه خوبی دارم و بدون مشکل و البته دور از هم زندگی می‌کنیم.

پیش از این‌که داوطلب شود، او را دعوت کنید به خانه‌تان بیاید و حتی گاهی همسرتان را تشویق کنید زمانی را فقط خودش برای ملاقات با خانواده‌اش برود تا مادر و فرزند، اوقات خوشی را با هم سپری کنند.

او، همیشه هست!

تینا بقایی، مشاور خانواده می‌گوید: مادرشوهر، تنها زنی است که همیشه در زندگی شما هست. چه قبل از شما و چه بعد از شما، چه در قید حیات باشد و چه نباشد، به هر حال تأثیر مستقیم و غیرمستقیم او زندگی شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد. بنابر این بهتر است یاد بگیرید چطور با او کنار بیایید.

وی می‌افزاید: بعضی مادرشوهرها دوست‌داشتنی و شیرین هستند. این دسته از مادرشوهرها، زندگی خود را با همه تلخی و شیرینی‌هایش پشت سر گذاشته‌اند و تصمیم گرفته‌اند سختی‌هایی را که خود متحمل شده‌اند، بر زن دیگری روا ندارند. اگر چنین مادرشوهری دارید، به نیابت از بقیه عروس‌ها، با وی، حق‌شناسانه رفتار کنید و از خلق‌خوش وی، سوءاستفاده نکنید.

این مشاور می‌گوید: گروه دیگری هستند که یا خاطرات بدی از دوران عروس بودن خود دارند و می‌خواهند تلافی آن را سر عروسشان در آورند یا فکر می‌کنند عروسشان دارد پسرشان را که مهم‌ترین دارایی آن‌ها به حساب می‌آید، از چنگشان در‌ می‌آورد و سعی دارند از حقشان دفاع کنند. آن‌ها ممکن است عروسشان را زنی بی‌دست و پا و بی‌کفایت فرض کنند که نمی‌تواند همسرش را بدون رهنمودهای او خوشبخت کند یا اصلاً فکر کنند عروس جدید در شأن خانواده آنان نیست.

داماد

این پنبه، سر می‌برد!

تنها پنبه‌ای که واقعاً سر می‌برد، زبان نرم است. بقایی می‌گوید: مادرشوهرتان احتمالاً می‌ترسد پسرش را از دست بدهد، قبل از این‌که او بخواهد مداخله کند، شما پیش‌قدم شده و همسرتان را با او شریک شوید، مثلاً بگویید: مادر جان؛ بی‌تردید هیچ‌کس مثل شما ذائقه همسرم را نمی‌داند. چه چیزی درست کنم که دوست داشته باشد؟

غذای مورد نظر را زیر نظر او یک بار درست کنید یا به عنوان وردست در آشپزخانه‌اش، اصولی را که حتی ممکن است بلد باشید، دوباره بیاموزید. بگذارید او هم پز بدهد که عروسم از من آشپزی یاد گرفت. قبل از این‌که بخواهد از دست‌پخت شما ایراد بگیرد، گاه‌گاه نمونه‌ای به تعارف برایش بیاورید و بگویید: شاگرد خوبی بوده‌ام؟ لطفاً ایرادش را بگیرید.

قطعاً در زندگی شما امکانات بیشتری هم برای این نوع رفتار وجود دارد که به ابتکار شما بستگی دارد. هیچ وقت نزد مادرشوهر، با همسرتان بحث نکنید و با شوهر و مادرشوهرتان محترمانه برخورد کنید و بدانید حتی اگر مقابل او به شوهرتان اعتراض کنید، به او برمی‌خورد. از مادرشوهر خود نیز نزد همسرتان گله نکنید. اصلاً می‌خواهید با او چه کند؟ نامش را از شناسنامه‌اش خط بزند؟!

چند توصیه:

** فقط اگر متوجه شده‌اید هیچ شیوه‌ای کارساز نیست، روابط خود را محدود کنید. هرگز عصبانیت خود را از همسرتان جلوی مادرشوهر نشان ندهید، زیرا او را با خود دشمن خواهید کرد.

** به مادرشوهرتان، با مناسبت یا بی‌مناسبت، هدیه بدهید و اگر فرصت ملاقاتش را ندارید، در فواصل معین بدون این‌که همسرتان حضور داشته باشد، به او زنگ بزنید و گپی دوستانه داشته باشید، بی‌آن‌که اسرار زندگی‌تان را برملا کنید.

** پیش از این‌که داوطلب شود، او را دعوت کنید به خانه‌تان بیاید و حتی گاهی همسرتان را تشویق کنید زمانی را فقط خودش برای ملاقات با خانواده‌اش برود تا مادر و فرزند، اوقات خوشی را با هم سپری کنند.

** از نکات مثبت مادرشوهرتان تعریف کنید و حتی پشت سرش نزد همسرتان از او خوب بگویید.

** سعی کنید خود را جای او بگذارید و رفتارهای او را بهتر درک کنید.

باشگاه خبرنگاران


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: mo_1443

برگرفته از گروه: ازدواج و همسرداری

مطلب مرتبط:

والدین خوبی برای عروس و دامادها باشید