تبیان، دستیار زندگی
منصوره شریف زاده: ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی ما به فرم خیلی اهمیت میدهد. الان وقتی میخواهم داستانی بنویسم هم محتوا هم فرم، هر دو را مورد توجه قرار و به آن اهمیت میدهم. به اعتقاد من فاصله بین ادبیات نخبه گرا و ادبیات عامه پسند زیاد شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درد و رنج زنان جامعه ام

گفت و گو با منصوره شریف‌زاده، نویسنده و مترجم

منصوره شریف زاده: ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی ما به فرم خیلی اهمیت میدهد. الان وقتی میخواهم داستانی بنویسم هم محتوا هم فرم، هر دو را مورد توجه قرار و به آن اهمیت میدهم. به اعتقاد من فاصله بین ادبیات نخبه گرا و ادبیات عامه پسند زیاد شده است.

فرآوری: زهره سمیعی- بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منصوره شریف زاده

شریف‏ زاده در سال 1332 به دنیا آمد. وی با "یك‌ عكس‌ فوری" از نویسندگان‌ نسبتا جوانی‌ است كه‌ بعد از انقلاب‌ قلم‌ به‌ دست‌ گرفته و از این ‌رو پیداست‌ كه‌ سبك‌ كار و زاویه‌ دید و شخصیت‌پردازی‌های‌ وی با نویسندگان‌ نسل‌ گذشته‌ تفاوتی‌ اساسی‌ دارد. شریف‌زاده نخستین مجموعه ‌داستانش "مولود ششم" (1363) را درباره مشكلات زنان می‌نویسد. او در این مجموعه به توصیف جلوه‏‌هاى گوناگون رنج زنانى پرداخته است كه قربانى جامعه مردسالار شده‏اند. در مجموعه داستان "عطر نسكافه" (1380) وى بار دیگر به زنان می‌‏پردازد. در این مجموعه نیز ما با تنهایى ویران كننده آدم‏هایى مواجهیم كه به آرزوهایشان نرسیده‏اند، و با خاطرات خود دلخوشند. گردآورى مجموعه "بیست داستان از بیست نویسنده زن ایرانى" و ترجمه آثار "اطلسى‌‏هاى لگدمال شده" از "ویلیامز"، "پیروزى تخم‏‌مرغ" از "آندرسن" و "فرهنگ اصطلاحات ادبى" از "مارتین گرى" از دیگر آثار این نویسنده است.

او پس از انتشار "بند كفش" (1359)، "سنگر محمود" (1361) را در باره جنگ نوشته كه به دلیل عدم تجربه نویسنده از جنگ و پیامدهاى آن، گسترش طبیعى و شكل مناسبى را پیدا نكرده است. مجموعه داستان "سرمه‏دان میناكارى" (1374) ریشه در دلمشغولى واحدى دارند. داستان‏ها در فضاى اضطراب ایام جنگ و موشك‏باران شهرها مى‏گذرند و ساختى نمایشى دارند و حوادث‏شان از لابه‏ لاى گفتگو بین دو نفر نمایان می‌‏شود و از وراى گفتگوهاست كه اضطراب بی‌‏آنكه مطرح شود در فضا جارى می‌‏شود. رمان "چنار دالبتى" (1381) به زن جوانى در بحبوحه عشق و انقلاب می‌‏پردازد. "خانه اشباح" مجموعه هجده داستان کوتاه از هجده نویسنده مشهور جهان چون سامرست موام، نجیب محفو1 الیفه رفعت، مونرو، لارنس، ادیث وارتن، ویرجینیا وولف، کاترین منسفیلد، هنری جیمز و ... است که با برگردان منصوره شریفزاده توسط نشر قطره منتشر شد. سوژه همه این داستان”‰ها حول اشباح میگردد.

شریف‏زاده تلاش می‌‏كند در داستان‏هایش با ساختن فضایى دراماتیك بی‌‏دخالت و تفسیر زندگى، آدم‏هاى داستان‏هایش را در هیأتى ساده به نمایش در آورد.

بخشهایی از این گفت و گو:

مدتهاست که هیچ اثری از شما منتشر نشده است. چرا؟

واقعیت این است که خودم نمیخواستم کاری منتشر کنم. دلایل زیادی برای این تصمیم داشتم. یکی اینکه ناشران کتابها را در تیراژ کم چاپ میکنند که برای این کار هم دلایل خودشان را دارند. از طرفی قیمت کتابها خیلی زیاد است. چون کتابخوانهای حرفه ای و علاقه مندان به ادبیات جزو اقشار متوسطه جامعه هستند، گرانی کتاب باعث رویگردانی مردم از کتاب میشود. خودم درک میکنم که یک دانشجو با چه مشکلاتی در خرید یک کتاب مواجه است. بیشترین قشری که مشتری کتاب است، قشر دانشجو است. وقتی دانشجو نتواند کتاب بخرد، من نویسنده دلسرد و مأیوس میشوم از نوشتن، از منتشر کردن.

ممیزی سلیقه ای در وزارت ارشاد دولت سابق در تصمیم شما تأثیر داشت؟

یکی دیگر از دلایل من برای عدم چاپ و انتشار کتاب همین بود. برای چاپ کتاب «خانه اشباح» وقتی اقدام کردم یک داستان که کلاً حذف شد چون با این شرط مجوز میدادند. مجبور شدم تغییراتی در چند داستان انجام بدهم. شاید در ترجمه بشود تغییراتی در کلمات و جمله ها اعمال کرد. ولی داستان و رمان تألیفی را چگونه میشود، عوض کرد؟ چطور میتوان یک پاراگراف، یک بند، یک فصل از داستان را حذف کرد، اما سبک و ساختار داستان صدمه نبیند. پذیرش این گونه ممیزیها برای نویسنده سخت است. فکر کردم چاپ داستانها و رمان را بگذارم در فرصتی دیگر، بلکه شرایط تغییر کند که الحمدالله تغییر کرد.

شما وضعیت چاپ و نشر را چگونه ارزیابی میکنید؟

الان یک مجموعه داستان، یک رمان و ترجمه چند نمایشنامه را آماده کرده ام تا تحویل ناشر بدهم. بنابراین از دوستان اهل قلم وقتی پرس و جو میکنم اغلب از وضعیت چاپ کتابها راضی اند و میگویند در مقایسه با دولت قبل وضع خیلی بهتر شده است. من مرتب کتاب میخرم و میخوانم. در کتابفروشیها میبینم کتابهایی را که قبلاً اجازه چاپ نمیدادند، الان مجوز گرفته اند و منتشر شده اند.

اغلب کارهایم درباره زنان است و من هم به عنوان یک زن دردها، دغدغه ها و دلمشغولیهایشان را بهتر و بیشتر درک میکنم و میدانم.

در طول یک سال گذشته کتابی خوانده اید که جذاب بوده باشد و آن را به دیگران توصیه کنید؟

ترجمه ای از یک کتاب خواندم که هم ترجمه خوبی بود و هم نثر خوبی داشت. موضوعش هم خوشبینانه بود. معمولاً بویژه جوانان از ما میپرسند، چه کتابی بخوانیم؟ یا خانواده ها میخواهند برای دخترها و پسرهای جوانشان چند کتاب را به ایشان معرفی کنیم. من کتابهایی که مناسب تشخیص بدهم معرفی میکنم. این کتاب را از وقتی که خواندم به خیلی از آشنایان معرفی کردم. نسخه ای هم که خودم از آن داشتم به خیلی از دوستان دادم که خواندند. اسم کتاب «سه نفر در برف» است نوشته اریش کسنر که سروش حبیبی ترجمه اش کرد و انتشارات نیلوفر هم ناشرش است. نمایشنامه های زیادی هم در این ایام خواندم از وودی آلن که کارش را خیلی دوست دارم. از دیگران هم نمایشنامه هایی خواندم که دوست داشتم.

کدام یک از آثاری که منتشر کرده اید بازتاب بیشتری در جامعه داشت و بیشتر مورد توجه قرار گرفت؟

کتاب «عطر نسکافه» از اقبال بیشتری برخوردار شد. هر چاپ که از آن منتشر میشود، بلافاصله تمام نسخه هایش به فروش میرسد و تمام میشود.چون مجموعه ای است که محور و موضوع داستانهایش خانمها هستند. البته اغلب کارهایم درباره زنان است و من هم به عنوان یک زن دردها، دغدغه ها و دلمشغولیهایشان را بهتر و بیشتر درک میکنم و میدانم. در این کتاب من داستانهایی دارم که اگر با دقت و تأمل بیشتری مورد بازخوانی قرار بگیرد، متوجه میشوید که انعکاسی از چهره زنان در اجتماع است. مثلاً یک داستان به اسم «آبنباتها» دارم که خیلی به درد و رنج زن توجه میشود و از طریق نمادپردازی توانستم به مسائل و موضوعاتی اشاره کنم که هیچ وقت در ادبیات داستانی ما و در آثار دیگران به آنها اشاره نشده بود.

با توجه به رشد و گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، تأثیرش را در فرهنگ و ادبیات چگونه ارزیابی میکنید؟

تأثیر ارتباطات پیشرفته و نقش وسایل ارتباط جمعی که امروز جهانی شده و همه از تلفن همراه و اینترنت و ماهواره استفاده میکنند، طبعاً غیرقابل انکار است. این تأثیر به نظر من خیلی خوب است. الان وقتی میخواهم راجع به کتابی یا نویسنده ای اطلاعات بگیرم، خیلی راحت به اینترنت روی می آورم. از این ابزارهای پیشرفته خیلی کمک میگیرم. اگر کسی زبانهای بین المللی را خوب بداند و بتواند از آن استفاده کند، طبیعی است که میتواند از این وسایل و اطلاعات موجود در آن بیشترین استفاده را ببرد. آثار مورد نظرش را بخواند و آثار بهتری را گلچین کند. البته همه اینها ابزار و وسیله اند، میتوان از آن استفاده نامعقول و نادرست کرد، میتوان از آن استفاده صحیح و عقلانی کرد.

شما چه راهکاری برای نزدیک کردن یا پر کردن شکاف بین ادبیات نخبه گرا و ادبیات عامه پسند پیشنهاد میکنید؟

ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی ما به فرم خیلی اهمیت میدهد. الان وقتی میخواهم داستانی بنویسم هم محتوا هم فرم، هر دو را مورد توجه قرار و به آن اهمیت میدهم. به اعتقاد من فاصله بین ادبیات نخبه گرا و ادبیات عامه پسند زیاد شده است. یعنی یک بخش مربوط به نویسندگان ادبیات نخبه گراست، چون فرم، زبان، سوژه پیچیده تر شده است. البته دنیای امروز با همه پیچیدگیهایش ذهن نویسنده، شاعر و هنرمند خلاق را هم پیچیده میکند. وقتی همه این عوامل جمع میشوند و اثری خلق میشود، آن اثر به دلیل همین پیچیدگی نمیتواند با عامه مردم ارتباط برقرار کند، اگر توجه کنید به همین دلیل بخش زیادی از مردم به دنبال ادبیات عامه پسند میروند. اگر بتوانیم زبان نوشتار را ساده تر و از تعلق نویسی دوری کنیم شاید بتوانیم شکاف بین ادبیات نخبهگرا و ادبیات عامه پسند را کمتر کنیم.


منابع: ایران، بنیاد ادبیات داستانی