تبیان، دستیار زندگی
در بخش قبل داستان موسی و فرعون عنوان کردیم که مولانا می گوید که هیچ تفاوتی بین موسی و فرعون نیست و هر دو به یک شکل مسخر اراده و خواست الهی هستند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این عجب کین رنگ از بیرنگ خواست

(رمزشناسی مولانا)

در بخش قبل داستان موسی و فرعون عنوان کردیم که مولانا می گوید که هیچ تفاوتی بین موسی و فرعون نیست و هر دو به یک شکل مسخر اراده و خواست الهی هستند.

آسیه بیاتانی -بخش ادبیات تبیان
مثنوی معنوی

چونک بی‌رنگی اسیر رنگ شد موسیی با موسیی در جنگ شد

چون به بی‌رنگی رسی کان داشتی موسی و فرعون دارند آشتی

گر ترا آید برین نکته سئوال رنگ کی خالی بود از قیل و قال

این عجب کین رنگ از بی‌رنگ خاست رنگ با بی‌رنگ چون در جنگ خاست

از آن زمان که حقیقت محض و ناب به مرتبه کثرت رسید، یک پیرو موسی با پیرو دیگر به جنگ و خصومت برخاست. حقیقت فی نفسه به هیچ رنگی محدود نمی شود و هر سالک با دید وحدت به مذاهب و فرقه ها درنگرد، میان آنها خصومتی نمی یابد، زیرا انبیا هم هیچ نزاعی با یکدیگر نداشته اند، همه آنها شعله هایی از یک چراغ بودند و برای جهان بشریت پیام صلح و دوستی و وحدت آورده اند. و همه این نزاع ها و خصومت ها از دید محدود و خودبینانه خلق برمی خیزد.

نکته مهم در اینجاست که مولانا این قبیل عقاید آزادمنشانه را در عصری اظهار کرده است که جهان بشریت در گرداب تعصبات مذهبی غرق بود و هنوز جنگ ویرانگر صلیبی پایان نیافته بود و فرقه ها و نحله های اسلامی و غیر اسلامی در میان خود، خون یکدیگر را می ریختند و مدارس یکدیگر را ویران می کردند و کتاب های همدیگر را می سوزاندند.

سپس در ابیات ادامه می دهد که:

اگر بتوانی با سیر و سلوک و تهذیب درون به مقام بیرنگی و وحدت برسی، می بینی که در آن مقام موسی و فرعون با هم در آشتی و سازگاری اند. ای گرفتار در رنگ و کثرت اگر در این نکته توحید سوالی برایت بوجود آمده است که: حضرت موسی پیامبر خداست و فرعون طاغی و سرکش است. چگونه می شود که این دو با هم جمع و متحد شوند؟ پاسخ این است که سرشت و طبیعت عالم کثرت این است که همواره با قیل و قال و نزاع همراه باشد.

چونک روغن را ز آب اسرشته‌اند آب با روغن چرا ضد گشته‌اند

چون گل از خارست و خار از گل چرا هر دو در جنگند و اندر ماجرا

یا نه جنگست این برای حکمتست همچو جنگ خر فروشان صنعتست

یا نه اینست و نه آن حیرانیست گنج باید جست این ویرانیست

آنچ تو گنجش توهم می‌کنی زان توهم گنج را گم می‌کنی

چون عمارت دان تو وهم و رایها گنج نبود در عمارت جایها

به عنوان مثال، روغنی که اصلش از آب است، چگونه در نهایت امر با آب ضد می شود؟ گل و خار اصل و منشاء واحدی دارند و اصل آن دو همان ریشه ای است که در خاک است و با تغذیه خود خار و گل را پدید می آورد. چرا این گل و خار ضد یکدیگرند؟

تا زمانی که هستی ها و تعین های مجازی وجود دارند، جنگ و اختلاف نیز وجود خواهد داشت. زیرا نیست های هست نما، هست های نیست نما را از خودشان دور نکرده اند، بلکه بر عکس هست های نیست نما، کاری کرده اند که نیست های هست نما از آنها دور شوند.

در این چند بیت اصل وحدت وجود مطرح شده است. وحدت وجود در نزد عرفا و صوفیه این است که مفهوم هستی یک مصداق حقیقی بیشتر ندارد. در سرتا پای عالم وجود، یک موجود بیشتر نیست که در آینه های رنگارنگ ماهیت ها و مظاهر مختلف، جلوه گر است.

در عمارت هستی و جنگی بود نیست را از هستها ننگی بود

نه که هست از نیستی فریاد کرد بلک نیست آن هست را واداد کرد

تو مگو که من گریزانم ز نیست بلک او از تو گریزانست بیست

ظاهرا می‌خواندت او سوی خود وز درون می‌راندت با چوب رد

نعلهای بازگونه‌ست ای سلیم نفرت فرعون می‌دان از کلیم

تا زمانی که هستی ها و تعین های مجازی وجود دارند، جنگ و اختلاف نیز وجود خواهد داشت. زیرا نیست های هست نما، هست های نیست نما را از خودشان دور نکرده اند، بلکه بر عکس هست های نیست نما، کاری کرده اند که نیست های هست نما از آنها دور شوند.

ای کسی که در قید وجود خود گرفتاری، تو مدعی نشو که من از عارفانی که در حق فنا شده ام می گریزم، بلکه برعکس این روح آنان است که از همنشینی با تو گریزان است. آری اهل فنا ظاهرا تو را به سوی خویش می خوانند، ولی بر حسب باطن، تو را می رانند.

دعوتی که اهل فنا از اهل هستی های مجازی و افتادگان در دام خودبینی می کنند در واقع نوعی نعل وارونه زدن است. و دلیل نفرت فرعون از حضرت موسی هم به همین خاطر بوده است. اگرچه موسی فرعون را به خود می خواند ولی گوهر باطنی موسی که از فنای در حق پرداخته شده بود، گوهر پست فرعون را که از پلیدی ها و خودبینی ها ساخته شده بود، پس می زد.


منابع:
مثنوی معنوی، تصحیح کریم زمانی
مثنوی معنوی، تصحیح گلپینارلی