تبیان، دستیار زندگی
نقطه ای از زندگی فوتبالیست ها و مربیان در خارج از زمین فوتبال هست كه همیشه در ذهن طرفداران باقی می ماند. آنها گاهی با یك جمله و یك مصاحبه، در ذهن مردم می مانند و تا سال ها از خاطره شان پاك نمی شوند. جواد نكونام همیشه تلاش كرده در خارج از زمین یك فرد بی حا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حمله جنجالی نکونام به قلعه نویی


نكونام در تیم محبوبش با چالش‌های فراوانی روبه‌رو شد و حالا امروز به «نقطه‌ای» رسیده كه می‌تواند او را با حرف‌هایش، در ذهن‌ها ماندگار كند.


قلعه نویی و نکونام

نكونام در تیم محبوبش با چالش‌های فراوانی روبه‌رو شد و حالا امروز به «نقطه‌ای» رسیده كه می‌تواند او را با حرف‌هایش، در ذهن‌ها ماندگار كند.

جواد نكونام پیش از ترك تهران برای عقد قرارداد تازه‌‌اش با اوساسونای اسپانیا، در گفت‌وگوی مفصل با خبرورزشی به بازگو كردن بخشی از اتفاقات مهم زندگی‌‌اش در استقلال پرداخت.

به خاطر استقلال قید مربیگری اوساسونا را زدم

از اینجا شروع می‌كنم كه من به استقلال آمدم تا فوتبالم را اینجا تمام كنم ولی خب... آقایان نمی‌گذارند. خیلی حرف‌ها دارم كه بزنم ولی دوست ندارم بعضی مسائل باز شود. آنها كه من را می‌شناسند، می‌دانند زیاد اهل مصاحبه نیستم و معمولاً پاسخ بی‌احترامی‌ها را محترمانه می‌دهم چون در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام كه پدر و مادرم روی این مسائل بسیار حساس بوده‌اند.

وقتی تصمیم گرفتم به استقلال بیایم، خیلی‌ها گفتند چنین كاری نكن چون شرایط فوتبال در اینجا نسبت به گذشته كاملاً فرق كرده است. با این حال استقلال را دوست داشتم و سعی كردم حتی در مدت كوتاهی كه در تیم بودم، این را ثابت كنم.

امروز هم اگر تصمیمی گرفتم با قلبم بود چون استقلال را دوست دارم. من می‌توانستم به راحتی در اسپانیا بمانم و كاپیتان اوساسونا شوم اما نه تنها قید بازوبند را زدم، بلكه قید مربیگری در این باشگاه را هم زدم. در قرارداد من بندی قرار داشت كه می‌توانستم كار مربیگری را هم در باشگاه اوساسونا شروع كنم ولی همان‌طور كه 4 سال پیش مصاحبه كردم و گفتم دوست دارم با یك تیم تهرانی(استقلال) خداحافظی كنم، تصمیم گرفتم به استقلال بیایم. همه‌چیز را ول كردم و به ایران آمدم، نمی‌دانم شاید باید بیشتر فكر می‌كردم. این را به خاطر استقلال نمی‌گویم، به خاطر آدم‌هایی می‌گویم كه در این تیم كار می‌كردند و می‌كنند.

امیدوارم دوری ام زیاد نباشد

وقتی با قلبت تصمیم بگیری، باید چشمت را روی بعضی چیزها ببندی. واقعیت این است که من می‌توانستم تا انتهای فوتبالم در اوساسونا قرارداد خوبی ببندم ولی عاشق استقلال بودم. الان هم مشكلی ندارم. هیچ‌وقت از تصمیم‌هایی كه گرفتم پشیمان نیستم چون به تیم مورد علاقه‌ام آمدم، بازی كردم و كنار این هواداران دوست‌داشتنی بودم. امیدوارم این دوری زیاد نباشد. وقتی تصمیم گرفتم به استقلال بیایم، حتی با رئیس باشگاه درگیر شدم. او به من می‌گفت نباید بروی، قراردادت را پایین بیاور و همین جا بمان ولی گفتم نه، دیگر نمی‌مانم. اختلاف ما به جایی كشید كه وقتی در مقطعی قرار شد به تیم برگردم او با مربی و مسئول نقل و انتقالات باشگاه درگیری لفظی پیدا كرد و گفت اجازه نمی‌دهم نكونام برگردد.

او به من پیغام داده بود كه تو رقمت را پایین نیاوردی ولی به جایی رفتی كه به تو پول كمتری می‌داد اما گفتم هیچ‌چیز بهتر از حضور در تیم محبوبم نیست. همان موقع پیشنهاد 5 میلیارد تومانی از قطر داشتم ولی به عشق استقلال و هوادارانش آمدم.

اگر در خارج از زمین باند نداشته باشی، دو روزه خراب می‌شوی

من و خانواده‌ام استقلالی قدیمی هستیم. پدرم خودش مربی فوتبال بوده و هست. خیلی از فوتبالی‌ها را خوب می‌شناسد. راستش من فكر می‌كردم همه‌چیز مثل قدیم‌هاست. نه از دروغ خبری هست، نه از باندبازی و رابطه. روز اولی كه به استقلال آمدم، یكسری گفتند اینجا باید برای خودت باند درست كنی وگرنه موفق نمی‌شوی. گفتند برو در زمین بهترین بازی را انجام بده ولی اگر در خارج از زمین باند نداشته باشی، دو روزه خراب می‌شوی. با همه این حرف‌ها، از روز اول با ناآمادگی برای استقلال بازی كردم. نمی‌خواستم بازی كنم ولی گفتم تیم به من نیاز دارد اما بعدها فهمیدم می‌خواستند من را بازی بدهند كه جلوی هوادارها خرابم كنند. 50 روز تمرین تیمی نداشتم و تنها اختصاصی تمرین می‌كردم. تا رسیدم، گفتند بازی كن و من كه از همه‌چیز بی‌خبر بودم، بازی كردم.

اسم خودشان را گذاشتن استقلالی متعصب

به نكته خوبی اشاره كردید. اتفاقاً آقایان می‌خواستند من را كاپیتان استقلال كنند تا مقابل هواداران قرار بدهند. بعدها فهمیدم هدف‌شان چه بود. می‌خواستند من را جلوی هواداران سیبل كنند ولی قبول نكردم چون اصلاً برای بازوبند و این‌طور مسائل نیامده بودم. من آمدم چون استقلال را دوست داشتم، برخلاف بعضی‌ها كه می‌گویند استقلال را دوست دارند ولی به طرفداران هر توهینی می‌كنند و فكر می‌كنند استقلال ملك شخصی‌شان است. اگر باشند كه هیچ، اگر هم نباشند دست به هر اقدامی می‌زنند تا تیم نتیجه نگیرد. آنوقت اسم خودشان را هم گذاشته‌اند استقلالی متعصب!

آقایان جرات ندارند خودشان حرف بزنند / مافیا در فوتبال ایران وجود دارد

ببینید، من اینقدر مرد هستم كه اگر حرفی داشته باشم خودم بزنم. این را پدرم به من یاد داده، خانواده‌ام به من یاد داده. اینقدر جرأت دارم كه حرف‌هایم را خودم بزنم نه اینكه به دیگران بگویم بروید علیه این و آن مصاحبه كنید یا به آدم‌ها خط بدهم كه فلانی را بزنید. آقایان از این كارهای زشت‌شان دست بردارند. به نظر من مافیا در فوتبال ایران وجود دارد. هنوز هست و دارند ریشه فوتبال ایران را می‌زنند. این‌ها جرأت ندارند حرف‌شان را بزنند. شما به ادبیات‌شان نگاه كنید؛ چطور به خبرنگاران توهین می‌كنند؟ چطور به طرفداران توهین می‌كنند؟ چطور در رختكن به بازیكن فحش‌های آنچنانی می‌دهند؟ تفریح‌شان شده نشستن در گوشه زمین تمرینی و پشت این و آن حرف زدن. واقعاً برای این افراد متأسفم. دوست ندارم این حرف‌ها را بزنم ولی وقتی می‌بینم دارند استقلال را با این حرف‌ها كوچك می‌كنند، حرصم می‌گیرد.

من امروز می‌توانستم سكوت كنم، به اسپانیا بروم و فوتبالم را بازی كنم، بعد از آن هم فوتبال را كنار بگذارم و مدام بگویم درباره گذشته حرف نمی‌زنم ولی دلم برای استقلال می‌سوزد. برای این طرفداران كه در گرما و سرما تیم را تنها نمی‌گذارند اما شاهد یك دیكتاتوری هستند. قلبم درد می‌گیرد وقتی می‌بینم هوادار اجازه ندارد حرفش را بزند چون تا چیزی بگوید، او را می‌گیرند و به رختكن می‌برند تا زیر چشمش را كبود كنند. به خدا این چیزها درد است. من خیلی سختی كشیدم ولی با صعود به جام‌جهانی‌ این خستگی‌ها از تنم بیرون رفت ولی هوادار بیچاره كه یك عمر است كنار این تیم بوده و آقایان اعتبارشان را از آنها دارند، چه كنند؟ به خدا اشك در چشم‌هایم جمع می‌شود وقتی این حرف‌ها را می‌زنم و می‌بینم چه ظلمی به این طرفداران می‌شود.

حضورم در استقلال برای دوستان خطرناك بود

ببیند من فقط می‌دانم حضورم در استقلال برای یكسری از دوستان خطرناك بود. باید جواد نكونام می‌رفت تا كارشان را راحت انجام دهند. خدا را صد هزار مرتبه شكر سال قبل با همین خبرورزشی مصاحبه كردم و باعث رفتن یكی از این آدم‌ها شد. شما ببینید آقایان چقدر از جوانان فوتبال ایران را در استقلال خراب كردند. ببینید سر امثال.... چه آمد. اگر نیاز باشد داستان زندگی این دو بازیكن استقلال را باز می‌كنم و می‌گویم آقایان وقتی به این دو بازیكن در پایان فصل زنگ زدند، چقدر صدایشان می‌لرزید. چطور قسم می‌خوردند كه موضوع را رسانه‌ای نكنید. چند ماه همه می‌گفتند فلان بلا را دارند سر این جوان‌ها در تیم می‌آورند ولی آقا گوشش را گرفته بود. چطور می‌شود که از داستان‌ها خبر نداشتند؟

رفیق آقا می خواست که من چیزی به کسی نگویم

روزی یكی از بازیكنان جوان تیم به من زنگ زد و گفت می‌خواهم فوتبال را كنار بگذارم. راستش می‌دیدم او در تمرین بی‌انگیزه و ناراحت است ولی فكر می‌كردم شاید مسئله فوتبالی نیست. گفتم چرا؟ اتفاقی افتاده؟ در همان زمان قضیه پولی را تعریف کرد كه به یكی از دوستان نزدیك آقا داده بود. جالب اینجاست كه دوست‌شان با آنها رفت‌وآمد خانوادگی داشت. گفتم برو پیش او و بگو كه جواد نكونام این قضیه را به طور كامل فهمیده است. بازیكن تیم همین كار را كرد و به یك ساعت نكشید كه دیدم رفیق آقایان به من زنگ زدند. وقتی دید تلفنی نمی‌تواند جواب بگیرد، همان شب آمد جلوی خانه من و دو ساعت در خیابان با من حرف زد كه من به کسی چیزی نگویم و این قضیه را حل خواهد كرد.

من هم مثل آقایان می‌توانستم چشمم را روی این مسئله ببندم و چیزی نبینم و نشنوم ولی نمی‌توانستم. شما از بازیكنان جوان تیم‌ملی بپرسید كه سعی می‌كنم چه رفتاری با آنها داشته باشم و اگر لازم باشد در هر زمانی كمك‌شان می‌كنم. در آن ماجرا هم نمی‌توانستم بی‌تفاوت باشم. به‌فرد دلال نزدیك آقایان گفتم حقش را خورده‌ای، باید پولش را بدهی.

جوابش می‌دانید چه بود؟ این هفته او را بازی می‌دهیم! نشان به آن نشان كه حتی در اتاق 151 هتل المپیك كه اتاق خود آقای سرمربی بود، سه نفره یعنی من، آن بازیكن جوان و دوست آقایان نشستیم و صحبت كردیم. او خیلی مطمئن گفت فردا بازی می‌كنی! من گفتم این ظلم است. او درست تمرین نكرده. مدتی است نیمكت‌نشین است و نباید بازی كند. ولی گفت دیر شده و من گفته‌ام كه باید بازی كند و بازی می‌كند. فردا دیدم حرف‌های او كاملاً درست است و آن بازیكن جوان در تركیب بود. از آن به بعد شد سوگلی آقایان ولی دوباره زود از چشم‌شان افتاد، چون به من چیزهایی را گفته بود كه نباید می‌گفت. من فقط یك سوال دارم. چطور سرمربی‌ای كه ادعایش می‌شود قدرت دارد و جلوی همه می‌ایستد، با حرف‌های یك دلال بازیكن را از تركیب بیرون می‌گذارد یا او را وارد تركیب می‌كند؟! اگر شما واقعاً مربی هستید، خودتان درباره تركیب تصمیم بگیرید. شما كه به حرف دستیارتان گوش نمی‌دهید، چطور به حرف كسی گوش می‌دهید كه همه او را می‌شناسند و می‌دانند در این فوتبال چه كارها كرده است.

یك نكته دیگر هم یادم آمد كه برای همه مردم و طرفداران استقلال جالب خواهد بود. آن بازیكن در ابتدای ورود به استقلال خیلی خوب كار می‌كرد تا زمانی كه ماشینش را به دوست آقایان نداد و در قطر سكونشین شد! به او گفت یا ماشینت را بده یا در قطر سكونشین می‌شوی. او هم نداد و رفت روی سكو! بعد از آن خیلی كم رنگ لیست 18 نفره را دید، چه رسد به اینكه بخواهد بازی كند. تا اینكه ماجرا را من فهمیدم و بعد دوباره در مقطعی مجبور شدند به او بازی بدهند ولی آخرش به جایی نرسید و آن بازیكن مجبور شد با كلی ناراحتی و دلخوری از استقلال برود. اگر بعدها نیاز باشد، یكسری از مدارك موجود از آن زمان را در اختیار مردم و رسانه‌ها قرار می‌دهم تا بفهمند چه اتفاقاتی می‌افتاده و آقایان با خبر بودند ولی چشم‌شان را به راحتی روی همه‌چیز می‌بستند.

آقای سرمربی فوق العاده دهن بین است

مشكل من با استقلال از جایی شروع شد كه در رشت، جلوی دوستان آقایان ایستادم و جواب‌شان را طوری دادم كه دیگر سراغم نیایند. فكر كرده بودند من هم مثل دیگر بازیكنان هستم. این آقا پیش من آمد و گفت یك سیم كارت به من بده! یادم هست بازی با داماش بود كه در نهایت باختیم. به او گفتم به چه جرأتی چنین خواسته‌ای داری. از همان روز پیش مربی محبوب‌شان كه دستشان را باز گذاشته بود، رفتند و هرچه توانستند زیر آبم را زدند. یك نكته درباره آقای سرمربی بگویم كه خیلی زود همه‌چیز را فراموش می‌كند. فوق‌‌العاده دهن‌بین است و اگر 20 سال با شما دوست باشد و یك نفر پشت سرتان حرفی بزند، سریعاً باور می‌كند و ناگهان تبدیل به دشمن شما می‌شود. یك چیزهایی ذاتی است و دست آقایان نیست.

تمام برنامه‌ریزی و جوسازی آنها این بود كه كروش نتیجه نگیرد و سرمربی شوند. یادشان رفته یكی از بهترین تیم‌های تاریخ ایران دست‌شان بود و در جام ملت‌ها اوتش كردند. ما نتوانستیم در مالزی یكی از ضعیف‌ترین تیم‌های تاریخ كره‌جنوبی را شكست دهیم. یادم هست قبل از بازی از بزرگان تیم خواست كه درباره بازی نظرشان را بدهند. بهترین كار را آن روز یكی از بزرگ‌های تیم كرد كه گفت من در این جلسه‌های داغون حاضر نمی‌شوم!

آقای قلعه نویی اصلاً به آخرت اعتقاد دارید؟

از این حرف‌ها خنده‌ام می‌گیرد. بعضی از دوستان حاضرند برای یك نیمكت، هر كاری انجام دهند و هر خفتی را بخرند. شما به شایعات بی‌پایه و اساسی كه آقا و دوستانش درست كردند، توجه كنید و ببینید كه برای تبرئه خودشان حاضر هستند چه كارهایی بكنند و چه حرف‌هایی بزنند. این مورد به شما نشان می‌دهد كه آنها ترسو هستند و جرأت ندارند حرف‌شان را بزنند. به دیگران می‌گویند مصاحبه كنید و یا اینكه از طریق دوستان‌شان شایعه درست می‌كنند.

مجبورم همین جا یكسری مسائل را باز كنم تا ببینید در آن برهه چه اتفاقی افتاد. آقایان در جلسه‌ای گفته بودند ما دو تا هافبك داریم و اگر نكونام هم برود، تیم قهرمان می‌شود. گفتند اصلاً نیازی به او نداریم و رضایتنامه‌‌اش را بدهید. در جلسه آخری كه در باشگاه داشتم و ایشان هم بود، علناً گفت ما این بازیكن را نمی‌خواهیم و بدون او هم قهرمانیم اما جرأت نداشتند این حرف‌ها را به مردم و طرفداران بگویند.

در جلسه گفتند برو ولی در مصاحبه‌ها چیز دیگری می‌گفتند چون شجاعت نداشتند، جرأت نداشتند، عادت كرده‌اند دروغ بگویند. همان موقع تیم در صدر جدول بود و من مجبور شدم به كویت بروم، به لیگی كه همه می‌دانند چقدر ضعیف بود. مجبور بودم چون گفتند برو. بعد آدم‌هایشان جو‌سازی كردند كه نكونام به خاطر پول رفته است. آخر چقدر دروغ؟ چقدر ریاكاری؟ شما اصلاً به آخرت اعتقاد دارید؟ می‌دانید باید جواب این حرف‌هایتان را بدهید؟ مشكل من پول نبود. من سال اولی كه با استقلال قرارداد بستم، بخش زیادی از پولم را نگرفتم. هنوز از سال دوم هم به من بدهکار هستند ولی یك بار مصاحبه كردم بگویم پولم را بدهید؟ فتح‌ا...‌زاده شاهد است سال دوم كه تمدید كردم، بدون دریافت یك ریال به تمرین رفتم تا نشان دهم دنبال پول نیستم. من اگر دنبال پول بودم كه به استقلال نمی‌آمدم، به قطر می‌رفتم یا در اوساسونا می‌ماندم.

قلعه نویی و نکونام

به الکویت رفتم تا مقابل استقلال قرار نگیرم

تصمیم گرفتم به الریان نروم. تا روزی كه با الكویت قرارداد بستم، آنها وضعیتم را پیگیری می‌كردند ولی دوست نداشتم مقابل استقلال بازی كنم، همان‌طور كه دوست نداشتم در لیگ‌برتر به تیمی غیر از استقلال بروم ولی با حضور آقایان فهمیدم كه استقلال جای من نیست.

مجبورم بروم تا آنها بمانند و به راحتی كارهایشان را انجام دهند. در آینده هم هركس برایشان مشكل‌تراشی كند، مطمئن باشید به همین شكل كنار گذاشته می‌شوند.

ترکیب تیم در قهوه خانه لو می رفت

من فقط یك موردش را به شما بگویم. بازیكن تیم یك روز قبل از بازی با تراكتورسازی تركیب تیم را می‌دانست و به من گفت كه فردا بازی نمی‌كنی! او از كجا تركیب را می‌دانست؟ نشان به آن نشان كه در یك قهوه‌خانه در فرحزاد تركیب را به او گفته بودند!

در همان بازی گلزنی کردم شادی بعد از گل من این بود كه فوتبال داخل زمین است، نه بیرون از زمین. فقط خواستم به آقایان این را بفهمانم كه خدا جای حق نشسته است.

به خاطر پیروزی پرسپولیس در داربی بالا و پایین پریدند

اتفاقات آن روز واقعاً ناراحتم كرد. من در آزادی سه گل به لبنان زدم و با روحیه عالی به اردوی استقلال رفتم ولی دیدم در لیست تیم جایی ندارم. بقیه ملی‌پوش‌ها بودند ولی گفتند نكونام نیاز به استراحت دارد‌؛ چون سه گلی كه زدم مثل یك تیر در چشم آقایان بود. چشم نداشتند موفقیت تیم را ببینند و دیگر همه مردم می‌دانند چقدر نقشه كشیدند كه جای كروش را بگیرند.

تمام برنامه‌ریزی و جوسازی آنها این بود كه كروش نتیجه نگیرد و سرمربی شوند. یادشان رفته یكی از بهترین تیم‌های تاریخ ایران دست‌شان بود و در جام ملت‌ها اوتش كردند. ما نتوانستیم در مالزی یكی از ضعیف‌ترین تیم‌های تاریخ كره‌جنوبی را شكست دهیم. یادم هست قبل از بازی از بزرگان تیم خواست كه درباره بازی نظرشان را بدهند. بهترین كار را آن روز یكی از بزرگ‌های تیم كرد كه گفت من در این جلسه‌های داغون حاضر نمی‌شوم!

فردای بازی هم در زمین به كره‌جنوبی باختیم، البته نه با پنالتی ولی دیدید كه آقایان پشت پنالتی مهدوی‌كیا خودشان را قایم كردند. شما كه ادعای مربیگری تیم‌ملی دارید، الان در باشگاهی چكار می‌كنید؟ وقت ندارید سر تمرین بیایید ولی وقت دارید به شهرداری و جاهای دیگر بروید تا به كارهای شخصی‌‌تان رسیدگی کنید. همه‌‌اش از هواداران سوء استفاده می‌كنند.

اگر شما استقلال و هوادارانش را دوست دارید، چرا وقتی با پیراهن تیم دیگری استقلال را بردید، آن‌طور مشت‌هایتان را گره كرده بودید. اگر شما استقلالی بودید چرا در فصلی كه به سپاهان رفتید، همه ستاره‌های استقلال را بردید كه نتیجه نگیرد؟ چرا در سالی كه با تراكتورسازی جلوی استقلال قرار گرفتید، رفت و برگشت دعوا كردید؟ چرا وقتی در تبریز به استقلال باختید، در راهرو ایستادید و با دو بازیكن استقلال دعوا كردید؟ به داور هزارتا انگ زدید كه باعث باخت‌‌تان شده است. هنوز كسی این كارها را یادش نرفته است. شما هر موقع از استقلال رفتی، همه می‌دانند چكارها كردی. چطور از روی سكوها استقلال و مربیانش را اذیت كردی. چطور وقتی برای شما بنر می‌آورند كار هواداران است ولی برای بقیه می‌آورند، پول داده‌اند؟!

شما ببینید آقایان بعد از شكست 3 بر 2 استقلال مقابل پرسپولیس كه همراه با یكی از دوستان‌شان بازی را تماشا می‌كردند، چطور بعد از شكست بالا و پایین می‌پریدند و خوشحالی می‌كردند. من ادعایی ندارم و متأسفانه به خاطر حضور آقایان در استقلال نتوانستم كنار تیم محبوبم باشم ولی شما كه ادعای استقلالی بودن دارید و می‌گویید معرفتی كار می‌كنید، چرا در بدترین شرایط استقلال را رها كردید و به خاطر پول بیشتر به تیم دیگری رفتید؟!

راحت آخرتشان را می فروشند

شما از مربی‌ای كه به بازیكن فحش می‌دهد و می‌خواهد با او یقه به یقه شود تا همدیگر را بزنند، چه توقعی دارید؟ آقایان اگر یك روز هم به تمرین لوركوزن رفته بودند، حداقل این چیزها را یاد می‌گرفتند. یك رفتار جالب دیگرشان این بود كه می‌گفتند ما نه روزنامه می‌خوانیم و نه سایت. اتفاقاً این‌ها تمام سایت‌ها و روزنامه‌ها را خط به خط می‌خواندند و حتی چند نفر برایشان كار می‌كردند. اگر یادتان باشد قبل از جام‌جهانی‌ ماجرایی درست كردند كه نكونام فلان قدر می‌دود و در زمین راه می‌رود. اینجا هم دیدید كه دستشان رو شد و طبق آمار فیفا، من هم مثل دیگر بازیكنان زیاد در زمین دویدم. این‌ها جماعت دروغگویی هستند كه خیلی راحت آخرت‌شان را می‌فروشند.

هركس علیه آقایان بنویسد می‌شود اجنبی‌پرست

خیلی‌ها به من می‌گویند چرا اینقدر دشمن داری؟ می‌خواهم بگویم در سالم زندگی كردن، این داستان‌ها هم وجود دارد.

من ترسی از ایستادن مقابل این آدم‌ها ندارم. وقتی جلوی عوامل‌شان ایستادم به هر ترتیبی سعی كردند كه با من درگیر شوند. شما حرف درستی زدید. من هم می‌توانستم مثل خیلی از آدم‌ها با اطرافیان آنها دوست شوم و عضوی از آنها باشم. اگر این كار را می‌كردم همین الان در استقلال می‌ماندم ولی در وجودم چنین چیزی نیست. نمی‌توانم ناحقی ببینم و ساكت بنشینم و ببینم هر بلایی دوست دارند سر بازیكنان می‌آورند و هر رفتاری دوست دارند با طرفداران می‌كنند. وقتی دیدم از بردهای تیم‌ملی یك مملكت كه باعث خوشحالی مردم می‌شود، ناراحتند، دیگر نمی‌توانستم ادامه بدهم.

شما نگاه كنید؛ هركس علیه آقایان بنویسد می‌شود اجنبی‌پرست اما به نفع‌شان بنویسد می‌شود آدم خوب. با یك دلال پیش یك آدم معروف رفتند برای آنكه به تیم‌ملی برسند. هر كاری می‌كردند تا این اتفاق بیفتد. این‌ها تلاش برای رسیدن به جایی بود كه حق‌شان نبود. خودشان هم می‌دانستند با این وضع تمرین دادن و تیم اداره كردن، حق‌شان نیست روی نیمكت تیم‌ملی بنشینند. اصلاً جواد نكونام دارد دروغ می‌گوید، شما بروید ببینید چرا هر بازیكنی كه از استقلال رفت علیه آقایان حرف زد؟ مگر می‌شود همه دروغ بگویند. همه این مشكلات و داستان‌ها را می‌دیدند و فراری می‌شدند.

تا وقتی هم آقایان باشند نمی توانم برگردم

از روزی كه به استقلال آمدم بارها در مصاحبه‌هایم گفتم در ایران فقط استقلال. مثل بعضی‌ها نبودم كه بگویم استقلال و بعد از شكست این تیم، در اتاقم رقص و شادی كنم. الان هم روی حرفم هستم چون می‌گویم حرف مرد یكی است. گفتم یا استقلال یا هیچ جا ولی چون آقایان در تیم محبوبم بودند، دیگر نمی‌توانستم به آنجا برگردم.

از روز اول می‌دانستم امكان بازگشتم به استقلال نیست. تا وقتی هم آقایان باشند، چنین امكانی برایم وجود ندارد. از مجید جلالی مربی سایپا و رسول خطیبی مربی تراكتورسازی باید تشكر كنم كه در این مدت با من تماس‌هایی داشتند اما هرچه فكر كردم دیدم غیر از استقلال نمی‌توانم در ایران در تیم دیگری بازی كنم. با اینكه پیشنهادهای مالی خوب هم به من شد ولی حاضر نبودم پیراهن آبی را به پول بفروشم و بروم تا روزی جلوی این تیم بازی كنم. هیچ منتی هم نیست چون عاشق استقلالم. هیچ‌چیز برای من سخت‌تر از این نبود كه در این شرایط بخواهم جلوی استقلال بازی كنم. شما ببینید بعضی از دوستان نزدیك آقایان از دستشان چه می‌كشند. اگر لازم باشد می‌گویم در بین دو نیمه بازی دوستانه تیم 2014 و 1998 چه كسانی، چه چیزهایی به من گفتند. یا مجبورم دهانم را باز كنم و زندگینامه كسی را بگویم كه با پیراهن پرسپولیس به استقلال دو گل زد!

من وقتی علیه آقایان حرف زدم، جو به طور كلی علیه من شد. فهمیدم كه مرا نمی‌خواهند چون واقعیت را گفته‌ام. من در مكتبی فوتبال را یاد گرفتم كه اخلاق و جوانمردی در آن اولویت داشت. نمی‌توانستم جلوی این آقایان سكوت كنم. آنها باعث و بانی تمام جوسازی‌ها علیه من بودند اما خدا را شكر كه دستشان رو شد. توانستم بین سه كاندید بهترین بازیكن آسیا باشم، همراه با تیم‌ملی به جام‌جهانی‌ بروم و در مقدماتی جام‌جهانی‌ گلزن‌ترین هافبك آسیا باشم. خدا را هزار مرتبه شكر كه لطفش شامل حال من شد.

امیدوارم با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی كنم اما این اتفاق زمانی می‌افتد كه آقایان در استقلال نباشند. با قلب شكسته استقلال را ترك كردم و خیلی اذیت شدم. دوست داشتم فصل قبل حداقل تا پایان فصل كنار استقلال می‌ماندم ولی مجبورم كردند خانه‌ام را ترك كنم.

با نتایج مردم را گول می‌زنید؟

هر بازی كه تیم می‌باخت، می‌گفتند X و Y مقصر هستند. آقایان شما كی مقصر هستید؟ در جام ملت‌ها كه عالی بازی كردیم و به كره نباختیم و حذف شدیم و این همه علیه‌‌تان نوشتند. استقلال را هم پنجم كردید و دوباره مقصر نبودید. جام‌حذفی را هم كه به مس كرمان باختیم و به فینال نرسیدیم. شما كی مقصرید؟ با این همه بازیكن بدترین نتایج چند سال اخیر استقلال را گرفتند. جالب است بعد از لیگ آدم‌های آقایان می‌گفتند او نقشی در ناكامی نداشته و جدایی منتظری، مجیدی و نكونام عاملش بوده است. مردم را گول می‌زنید؟ آنها خودشان همه‌چیز را می‌فهمند. آقایان جرأت ندارند اشتباهات‌شان را گردن بگیرند و بگویند خود ما چكار كرده‌ایم؟! واقعاً ناراحتم كه پارسال آن اتفاق‌ها برای استقلال افتاد و الان در لیگ قهرمانان آسیا حضور ندارد. بعد از سال‌ها حضور مداوم... واقعاً ناراحت‌كننده است.

امیدوارم با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی كنم

امیدوارم با پیراهن استقلال از فوتبال خداحافظی كنم اما این اتفاق زمانی می‌افتد كه آقایان در استقلال نباشند. با قلب شكسته استقلال را ترك كردم و خیلی اذیت شدم. دوست داشتم فصل قبل حداقل تا پایان فصل كنار استقلال می‌ماندم ولی مجبورم كردند خانه‌ام را ترك كنم. من همه‌چیز را جمع كردم و به ایران آمدم تا در استقلال بازی كنم و سپس از فوتبال بروم ولی نگذاشتند. خیلی در این مدت با خودم كلنجار رفتم و حتی به فكر خداحافظی از فوتبال افتادم ولی این راهش نبود. امیدوارم یك روز آقایان نباشند و من با لباس تیم محبوبم خداحافظی كنم. آنها حتی دل پدر من را كه یك استقلالی است شكستند و باعث شدند گریه‌‌اش را ببینم. برای استقلال آرزوی موفقیت می‌كنم و از ته قلبم دوست دارم كه قهرمان شود. برای قهرمان شدنش دعا می‌كنم چون طرفداران خوشحال می‌شوند. مثل قبل تمام بازی‌های تیم‌ملی را می‌بینم.

دو آرزو بیشتر در زندگی‌ام ندارم

جالب است كه آقایان هر روز دركمپ استقلال با سایت‌ها و روزنامه‌ها مصاحبه می‌كنند ولی وقتی تیم‌ملی خوب بازی كرد و همه تحسین‌ كردند، سكوت كرده بودند و حتی یك مصاحبه هم انجام ندادند. احتمالاً ناراحت بودند! زیاد یكسری مسائل را باز نمی‌كنم و الان بیشتر حرفم با طرفداران استقلال است. در جام‌جهانی‌ می‌توانستم با یكی، دو تیم لیگ‌برتری قرارداد ببندم ولی گفتم اصلاً. الان هم دو آرزو بیشتر در زندگی‌ام ندارم؛ اول اینكه تیم‌ملی در جام ملت‌ها موفق شود و مردم خوشحال شوند و دوم اینكه بتوانم با پیراهن استقلال خداحافظی كنم. امیدوارم یك روز شرایط مهیا باشد و دوباره برگردم.

بخش ورزشی تبیان

منبع: خبرآنلاین