تبیان، دستیار زندگی

پارتی بازی گره گشاست یا خواست خدا؟!

وقتی استفاده از پارتی برای این است که قانونی نقض شود، حقی ضایع شود یا امتیازی ناعادلانه در اختیاری کسی قرار گیرد که در اختیار دیگران نیست، ... اعتقاداتی شرک آمیز رخ نمایی می کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پارتی بازی ممنوع

اگر به لا اله الا الله ایمان داشته باشیم معتقد خواهیم بود که هر نیرو و تاثیری از سوی خداست. و اگر خدا نخواهد هیچ چیزی در این عالم موثر نخواهد بود. اما وقتی قوانین الهی را دور می زنیم و از پارتی استفاده می کنیم معتقدیم که پارتی هم نیروی موثری دارد که در اختیار خداوند نیست (یا اینکه خداوند خیر ما را نمی خواهد یا نمی داند پس خودمان باید دست و پا کنیم) و این دقیقا معنای شرک به خداوند است.

 

 

وقتی استفاده از پارتی برای این است که قانونی نقض شود، حقی ضایع شود یا امتیازی ناعادلانه در اختیار کسی قرار گیرد که در اختیار دیگران نیست، ... اعتقاداتی شرک آمیز رخ نمایی می کند.

وقتی کسی قانون را دور می زند تا نیروهایی جز نیروهای الهی به او کمک کنند، به کافی بودن نیروی الهی و به صلاح و مصلحت اندیشی های پروردگار شک دارد. در حالیکه مومن به خداوند در اعتقاداتش خداوند را برای یاری رسانی کافی و قادر می داند. او گمان نمی کند که گاهی لازم است خلاف قوانین اسلامی عمل کنیم تا مصلحتی که خودمان آن را واجب می دانیم اتفاق بیفتد.

«إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» (هود،56)

همانا من بر خداوند - که پروردگار من و پروردگار شماست - توکّل کرده ام. هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهارش را گرفته است. به یقین پروردگار من بر راهی راست است.

هیچ نیرو و قوتی نیست مگر از خدا. توکل می‌کنم بر زنده‌ی جاویدی که نمی‌میرد و ستایش می‌کنم پروردگاری که سرپرست و فرزندی ندارد. و شریکی در اداره‌ی ملک عالم ندارد. و نیاز به دوست و یاوری برای نجات از گرفتاری ندارد پس او را بزرگ شمار به نحوی شایسته

 

«لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لایَمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً.»

 

هیچ نیرو و قوتی نیست مگر از خدا. توکل می کنم بر زنده ی جاویدی که نمی میرد و ستایش می کنم پروردگاری که سرپرست و فرزندی ندارد و شریکی در اداره ی ملک عالم ندارد و نیاز به دوست و یاوری برای نجات از گرفتاری ندارد پس او را بزرگ شمار به نحوی شایسته.(حدیث نبوی برگرفته از آیه 111 سوره اسراء)

 

الخیر فی ما وقع

اگر اعتقاد داشته باشیم که هر نیرویی از خداست و هر چه که در صراط مستقیم پیش می آید (نه آنچه که با گناهان ما اتفاق می افتد) برای ما خیر است، دیگر نیازی به گناه و خیانت و دور زدن قوانین نیست.

درست است که گاهی یک نتیجه ی خاص که مورد نظر ماست با استفاده از پارتی به راحتی حاصل می شود، و بدون پارتی حصول آن مشکل است، اما مشخص نیست که واقعا خیر ما در آن باشد یا با این تخلف، بهتر از آن را از دست ندهیم.

اگر باور کنیم همه ی قدرت ها از خدا و به اراده ی اوست، و او خیرخواه بندگان است و هر کسی را به سمت بهترین چیزهایی که خیر اوست هدایت می کند، خود به خود آرامش پیدا می کنیم و همه چیز را به خداوند می سپاریم و به انتخاب او راضی می شویم. آنگاه نیل به یک هدف خاص و رخداد یک اتفاق در زندگی آنقدر مهم نمی شود که حاضر باشیم برای رسیدن به آن هر کاری بکنیم. بنابراین پارتی بازی نشان می دهد که چه نگاه شکاکانه و تیره ای نسبت به خداوند داریم.

درست است که گاهی یک نتیجه‌ی خاص که مورد نظر ماست با استفاده از پارتی به راحتی حاصل می‌شود، و بدون پارتی حصول آن مشکل است، اما مشخص نیست که واقعا خیر ما در آن باشد یا با این تخلف، بهتر از آن را از دست ندهیم

 

دوستی می‌گفت من برای استخدام در یکی از دستگاهه‌ای دولتی چاره‌ای جز استفاده از پارتی نداشتم. با کمک پارتی موفق شدم سمت مورد نظرم را به دست بیاورم و سال ها در آن سمت باقی ماندم و کار کردم اما این سمت، تمام زندگی مرا نابود کرد. سپس به اتفاقات بدی اشاره کرد که در مسیر این شغل برایش پیش آمده بود و به گناهان بزرگی که بدان‌ها مبتلا شده بود و اینکه نهایتا این شغل نه از لحاظ مادی و نه از لحاظ معنوی به صلاح او نبوده است. او در سن پنجاه و هشت سالگی وقتی گذشته اش را مرور می کرد تنها حسرت و آرزویش این بود که ای کاش هرگز چنین اتفاقی برایش نیفتاده بود و ای کاش به خواست خداوند راضی می شد و به زور پارتی، خودش را در مسیری که خودش آن را صلاح و مصلحت می دانست نمی‌انداخت. چه بسا اگر از ابتدا مصلحت اندیشی خداوند را برتر از مصلحت اندیشی خودش می دانست اکنون در جایگاه بسیار بهتری قرار داشت.

اگر انجام کاری یا نیل به هدفی خیلی برایمان اهمیت دارد باید نهایت تلاشمان را با رعایت صداقت و دوری از هر نوع خیانتی انجام دهیم، و از تلاش صادقانه هیچ دریغ نکنیم و کوتاهی و سستی نورزیم و با اصرار و ایمان به درگاه خداوند دعا کنیم سپس نتیجه را به او واگذاریم. در این صورت هر اتفاقی که بیفتد بهترین انتخاب برای زندگی ماست. اما اگر به انتخاب خداوند اعتماد نداشته باشیم و بخواهیم با هر روشی به نتیجه ی مورد نظر خودمان برسیم حتی اگر این اتفاق هم بیفتد آن نتیجه برای ما خیری نخواهد داشت و ما را از جاده ی مستقیمی که خدا برایمان خواسته بود منحرف می سازد. چه بسا زمان تشخیص و تفهیم ضرری که این نوع دخالت های نادرست در انتخاب سرنوشتمان دارد، سال های آخر عمر باشد.


مطالب مرتبط:

خوش به حال آقازاده ها

تبعیض در ادارات ما بیداد می کند!  

10 اصل اخلاقی برای کارمندان!!    

گناهی بدتر از قتل و غارت !

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.