تبیان، دستیار زندگی
زمانی تلویزیون برای فیلم ها و برنامه ی کودک و نوجوانش در ایام نوروز بیننده های زیادی داشت اما در این چند ساله اخیر سریال ها جایگزین فیلم ها شده اند . چهار سریال پایتخت(3) :شبکه ی یک ، خوب بد زشت :شبکه ی دو ، روزهای بد به در:شبکه ی سه و ما فرشته نیستیم :شب
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاه نوروزی تلویزیون


زمانی تلویزیون برای فیلم ها و برنامه ی کودک و نوجوانش در ایام نوروز بیننده های زیادی داشت اما در این چند ساله اخیر سریال ها جایگزین فیلم ها شده اند . چهار سریال پایتخت(3) :شبکه ی یک ، خوب بد زشت :شبکه ی دو ، روزهای بد به در:شبکه ی سه و ما فرشته نیستیم :شبکه پنج ، مجموعه های داستانی نوروز امسال را تشکیل می دادند .


رنگ و بوی ایرانی در پایتخت

پایتخت (3)

پس از موفقیت دو نسخه ی ابتدایی که البته ساخت مجموعه ی دوم با یک سال تاخیر صورت گرفت عوامل پایتخت تصمیم به ساخت نسخه ی سوم گرفتند . تقریبا با همان ترکیب بازیگران قبلی و با همان تعاریف شخصیت پردازانه ی متمایل به یک تیپ سازی رایج کمدی . اتفاقاتی در پایتخت (3) رخ داد که شاید اگر در سریال های دیگر شاهد آن بودیم ، موج وسیع تری از انتقادها را به همراه داشت . به عنوان نمونه فرهنگ نمایش داده شده در پایتخت (3) از بهانه ی های دراماتیک و کمدی می گذرد و به یک جامعه شناسی خودمانی می رسد ، اما در ایجاد فضای واقع گرایانه آن قدر موفق عمل می کند که شائبه ی توهین به قومیتی خاص را از میان می برد . شاید خلاصه کردن این جامعه شناسی خودمانی به فضای جغرافیایی آدمی های داستان منصفانه نباشد و این سوزن خودانتقادی را باید در جامعه ای بزرگ تر تعمیم داد .

خوب ، بد ، زشت نمونه ی کامل سردرگمی در انتخاب ژانر است . منوچهر هادی در میان یک ملودرام خانوادگی که تمایلش برای ملودرام عاشقانه بیشتر است و یک کمدی فارسی معلق می ماند . خوب بد زشت اگر کمدی هم داشته باشد ، یاد آور خوشمزگی کردن های کلاه مخملی های فیلم فارسی است

با این وجود پایتخت به محبوبیتی دست پیدا کرده که شاید هیچ سریال مناسبتی دست کم نتوانسته است چنین موقعیتی را پیدا کند . علاوه بر این بخش تبلیغاتی فیلم و گنجاندن چند عنصر به عنوان حامی مالی طوری در هسته و پی رنگ داستان حل می شود که به جنبه های تصویری و داستانی اثر خدشه ای وارد نمی شود .

روزهای بد به در
روزهای بد به در

نگاهی به عوامل روزهای بد به در کافی بود که تماشای یک سریال دیدنی را انتظار بکشیم . سعید آقاخانی به عنوان کارگردان و هومن برق نورد و بیژن بنفشه خواه و مهران غفوریان و ... به عنوان بازیگر وسوسه ی مناسبی برای جذب مخاطب بود اما انگار این سریال چندان نتوانست انتظارات را برآورده کند . به هر حال بخشی از امتیازی که تماشاچی برای کی فیلم یا سریال قائل است به قیاس با بقیه ی مجموعه ها یا فیلم ها بستگی دارد ، هر چند که در مورد روزهای بد به در انتظار از عوامل سریال به این سخت گیری اضافه می شود . متن روزهای بد به در یک داستان معمولی با رعایت عناصر یک فیلم نامه ی کمدی بود . کمدی یکه هر چند در پایان بندی ، روزگار خوش قهرمان هایش را نتیجه گرفت ، اما در روند داستان یک کمدی تراژدی کامل بود .

شاید مهم ترین نکته ای که باعث شد که این سریال مورد اسقبال زیادی قرار نگیرد ، شیوه ی تیپ سازی هومن برق نورد در این سریال باشد . نوع شخصیتی که برق نورد بازی می کرد ، یک جوان دلسوز و زحمتکش بود که نشانه های بلاهت هم نداشت ، اما نوع تیپ سازی و بازی بدن یاد آور شخصیت ها و یا تیپ هایی بود که معمولا قهرمان های دست و پا چلفتی کمدی ایفا می کنند . علاوه بر همه ی این ها بیان برق نورد دقیقا همان بیان شخصیت و یا تیپ داود ز در سریال دزد و پلیس بود . شاید این دو گانگی بازی بدن و فن بیان با توجه به تعریف شخصیتی کاراکتر اخیر در دلزدگی تماشاچی تاثیر گذار بوده باشد . اما در مجموعه روزهای بد به در سریال سرپایی بود که اگر فرصت دوباره دیدن آن دست دهد خالی از لطف نخواهد بود .

امین حیایی و سرکشی‌های جوانی

خوب ، بد ، زشت

خوب ، بد ، زشت نمونه ی کامل سردرگمی در انتخاب ژانر است . منوچهر هادی در میان یک ملودرام خانوادگی که تمایلش برای ملودرام عاشقانه بیشتر است و یک کمدی فارس معلق می ماند . خوب بد زشت اگر کمدی هم داشته باشد ، یاد آور خوشمزگی کردن های کلاه مخملی های فیلم فارسی است ، حتی دنیای زنان این سریال هم با آن که دنیای مجازی آشنایند ، باز یاد آور حرف های خاله خانباجی های دهه ی چهل سینمای فارسی است . با این وجود در یک تحلیل مجرد نسبت به بخش سرگرم کننده ی سینما و تلویزیون اگر کار خنده دارد  از آب در بیاید با اغماض می توان این لمپنیسم را نادیده گرفت در حالی که از این بخش شادی آور و سرگرم کننده هم خبری نیست .

پایتخت

ما فرشته نیستم

وقتی قرار باشد که یک تهیه کننده و کارگردان در مدت یک سال توفیق ساخت سه سریال را پیدا کنند ، دیگر نباید به موفقیت کارها امیدوار بود و از طرفی هم نباید به دنبال بیان اشکالات باشیم . فلورا سام که در نقش بازیگر یک تکنیسین متوسط تلویزیونی است و شاید در بخش نوشتن هم با درجه ای تخفیف یک نویسنده ی متوسط مطابق با حال رایج تلویزیون باشد ، این بار در یک سریال مناسبتی که بخش شادی آورش بر هر مولفه ی دیگری چربش دارد در نقش کارگردان ظاهر می شود . اتفاقا اشکال کار ما فرشته نیستسم از جایی آغاز می شود که کارگردان تصمیم می گیرد یک کمدی فاخر بسازد . از شوخی های شبه یونسکویی استفاده می کند و در بخش هایی به دنبال تکرار تکنیک های کارگردان های کمدی ساز هم وطنش می رود حال آن که شیوه ی رایج در این کمدی های فلسفی معناگرا نوعی اقتباس از آثار وودی آلن است و تقلید دست چندم از شوخی های که چندین بار دیده ایم موفقیت آمیز نخواهد بود . انتخاب بازیگران ما فرشته نیستیم نیز گویا بر اساس توانایی های بازیگران در عرصه های گوناگون بوده است و مفهوم هدایت بازیگر در قالب متن نمایشی مورد توجه نبوده است . نریشن (گفتار متن ) خنک فیلم هم کمکی به نمک فیلم نمی کند حتی اگر طنز پرداز بزرگی چون داریوش کاردان گوینده ی آن باشد .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مقالات مرتبط:

برای پایتخت( 4 )  

دوباره نوروز ، دوباره پایتخت

انسان ها مهم تر از شهرها هستند